نقض. [ ن َ ] ( ع مص ) شکستن. ( غیاث اللغات ). کسر. ( تعریفات ). شکستن عهد و پیمان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). عهد شکستن. ( دهار ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 101 ) ( زوزنی )( تاج المصادر بیهقی ). نقض امر و عهد؛ مقابل ابرام. تباه کردن آن را سپس استوار کردنش. ( از اقرب الموارد ). گسستن. ابطال. افساد. مقابل ابرام : در ابطال معالم شرع و نقض مرایر دین می کوشند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 398 ). زمام حل و عقد و بسط و قبض و ابرام و نقض به دست حراست و شهامت او دادند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 41 ). هیچ حل و عقد و ابرام و نقض امور ممالک بی مداخلت او نبود. ( المضاف الی بدایعالازمان ص 2 ). || باز کردن تاب رسن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). تاب باز دادن. ( زوزنی ). تاب باز دادن ریسمان و رسن. ( تاج المصادر بیهقی ). || خراب کردن بنا. ( از ناظم الاطباء ). هدم. ( از اقرب الموارد ). باز کردن بنا. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). وا کردن بنا. ( زوزنی ). ( تاج المصادر بیهقی ). || باطل شدن طهارت. || فاسد شدن زخم. || خراب شدن کار پس از استواری. ( از ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح عروض ) عبارت است از حذف حرف هفتم ساکن از مفاعلتن و ساکن کردن حرف پنجم ، یعنی حذف «ن » و اسکان «ل » که از آن «مفاعلت » باقی ماند و به مفاعیل تبدیل شود، و آن را منقوض نامند. ( از تعریفات ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به نقص شود. || ( اِمص ) شکستگی عهد و پیمان. ( ناظم الاطباء ). شکست. فسخ. ابطال. - نقض پیمان ؛ پیمان شکنی. عهدشکنی : تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها.سعدی.وصال یار به ما بس که نقض پیمان کرد به عهد بعد رساندیم عهد قربی را.علی خراسانی ( از آنندراج ).- نقض حکم ؛ مقابل ابرام حکم. ( یادداشت مؤلف ). ابطال و شکستن حکم. - نقض عهد ؛ شکستن پیمان. گسستن پیمان. پیمان شکنی. نکث عهد. ( یادداشت مؤلف ) : و مردم کوره شاپور سوم بار نقض عهد کردند. ( فارسنامه ابن بلخی ص 116 ). هرکه ملک را بر نقض عهد دلیر گرداند یاران و دوستان را در منجنیق بلا نهاده باشد. ( کلیله و دمنه ص 297 ). هر کار که به قصد نقض عهد منسوب نباشد مجال تجاوز... فراخ تر باشد. ( کلیله و دمنه ص 78 ).نقض عهد را در خاک می جست. ( کلیله و دمنه ص 186 ). طبیعت فساد و خبث اعتقاد او را بر نقض عهد داشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 25 ). خلاف رای صواب است و نقض عهد اولی الالباب. ( گلستان ).
معنی کلمه نقض در فرهنگ معین
(نَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - شکستن . ۲ - ویران کردن ، منهدم کردن . ۳ - شکستن عهد و پیمان .
معنی کلمه نقض در فرهنگ عمید
۱. شکستن عهدو پیمان. ۲. شکستن. ۳. ویران کردن.
معنی کلمه نقض در فرهنگ فارسی
شکستن، ویران کردن، شکستن عهدوپیمان ۱ - ( مصدر ) شکستن . ۲ - ویران کردن منهدم کردن . ۳ - شکستن عهد و پیمان . ۴ - باطل کردن حکمی که داده شده مقابل ابرام . ۵ - ( اسم ) شکست . ۶ - ویرانی . ۷ - عهد شکنی : و جزا و سزای نکث و نقض مواثیق و عهود که از طرف او اتفاق افتاده بود بدو رساند ... ۸ - ابطال حکمی که داده شده مقابل ابرام : شرم داشت که اثر تردد ظاهر گردد و نقض و ابرامی بیکدیگر متصل از خود فرا نماید . یا نقص اجمالی . تخلف حکم است از دلیل چنانکه مناظر پس از تمام شدن دلیل خصم گوید این دلیل درست نیست زیرا در فلان مورد همین دلیل میاید اما حکم صدق میکند .
معنی کلمه نقض در دانشنامه عمومی
نقض (فلسفه). نقض ( به انگلیسی: refutation ) عبارت است از اقامه برهان بر بطلان دعوی نقض چیزی قوی تر از اعتراض ( Objection ) است. زیرا اعتراض، نشان دادن خللی است که در مقدمات دلیل است، به نحوی که بتوان از قبول دعوی ممانعت کرد. در حالی که نقض عبارت است از رد نهایی دعوی. نقض در لغت به معنی شکستن است و در اصطلاح عبارت است از «بیان تخلف حکمی که ثبوت آن مورد ادعاست، یا نفی استناد حکم به دلیلی که به نحوی مبتنی بر آن است. اگر این رد و انکار، از طریق منع بعضی مقدمات دلیل، به نحو اجمالی و خلاصه، انجام شود، آن را نقض اجمالی گویند؛ زیرا نتیجه این نقض فقط انکار بعضی مقدمات دلیل به نحو اجمالی است. اما اگر رد و انکار به نحو کلی و مستند به سند قطعی باشد، نقض تفصیلی نامیده می شود؛ زیرا چنین نقضی با مقدمات معین بیان شده است. » ( تعریفات جرجانی )
معنی کلمه نقض در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] نقض (النقض)، کتاب، اثری در تبیین و اثبات عقاید امامیه و رد اتهامات مخالفان و در نقض کتاب بعض فضائح الروافض، به فارسی، نوشتۀ عبدالجلیل قزوینی رازی در حدود سال ۵۶۰ می باشد. نام اصلی کتاب، بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض است، اما به «نقض» شهرت دارد. مؤلف کتاب، نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل بن ابی الحسین بن ابی الفضل قزوینی رازی، از واعظان و عالمان امامی مذهب ساکن ری بوده و تصنیفاتی نیز داشته است، از جمله کتاب السؤالات و الجوابات در هفت جلد. قزوینی کتاب نقض را در رد کتابی به نام بعض فضائح الروافض نوشته، که نویسنده ای سنی مذهب ، ساکن ری، در محرّم سال ۵۵۵ تألیف آن را به پایان برده و ظاهراً تا سال ۵۵۹ به تکمیل آن مشغول بوده است. نام نویسندۀ بعض فضائح الروافض نام نویسندۀ بعض فضائح الروافض دانسته نیست. در نسخه ای از کتاب که به دست قزوینی رسیده بوده، نام مصنف ذکر نشده گویا مؤلف آن به افشای نام خود تمایل نداشته است. اما از برخی اشارات قزوینی می توان دریافت که وی مؤلف بعض را می شناخته، چنانکه به شصت سالگی او و به کتابی از او با نام تاریخ الایام و الانام اشاره کرده است. محمد بن علی راوندی در راحة الصدور (تألیف شده در ۵۹۹ - ۶۰۳) به کتابی از خود در «شرح فضایح و قبایح رافضیان و خبث عقیدت ایشان» اشاره کرده است. نظیر این عبارات در منقولات قزوینی از بعض فضائح الروافض نیز دیده می شود. از این رو، احتمال دارد مؤلف بعض فضائح الروافض راوندی باشد، گرچه با تاریخ تولد راوندی (حدود ۵۵۰ تا ۵۵۵) همخوانی ندارد. چون قزوینی مطالب بعض فضائح الروافض را عیناً نقل کرده و سپس به رد آن ها پرداخته است، می توان بعض فضائح الروافض را به طورکامل از نقض استخراج کرد. از منقولات قزوینی پیداست که بعض فضائح الروافض هرچند به فصل های جداگانه تقسیم شده بوده، نظم موضوعی خاصی نداشته، اما «فضائح» بخش مستقلی از آن بوده که در بخش پایانی کتاب جای داشته و مؤلف در آن، ۶۷ فضیحت برای شیعیان برشمرده است. مذهب مولف بعض فضائح الروافض مؤلف بعض فضائح الروافض، به گفتۀ خود، تا ۲۵ سالگی شیعه بوده و سپس به مذهب اهل سنت درآمده است. از این رو، قزوینی، به تعریض، از او با عنوان «خواجۀ نو سنی»، «مصنف نو سنی»، «مصنف نو ناصبی»، «مصنف انتقالی» و «خواجۀ نو مسلمان» یاد کرده و او را ناآگاه از عقاید و باورهای اهل سنت شمرده و به طعنه، «خواجۀ امام» خوانده است. از اشارۀ قزوینی و منقولات او از کتاب بعض فضائح الروافض برمی آید که مؤلف بعض فضائح الروافض شافعی مذهب بوده است اما، با وجود عداوت با شیعیان، برای اهل بیت ، مخصوصاً امام حسین علیه السلام، احترام بسیار قائل بوده و حتی به ایشان علاقه داشته است. مؤلف بعض به برخی آثار شیعی استناد کرده و به سفر خود به ساری و شنیده هایش از شیعیان آن جا اشاره نموده است. بعض فضائح الروافض بیش تر جنبۀ جدلی و تبلیغی داشته تا نقد کلامی و اعتقادی. قزوینی در ردیۀ خود به اشتباهات پیش پا افتادۀ مصنف بعض و نا آگاهی او از تاریخ توجه داده است. از جمله باورهای تعصب آمیز وی، که قزوینی نیز بر آن خرده گرفته، این بوده که خلافت تا ظهور عیسی علیه السلام در عباسیان باقی خواهد ماند. تألیف ردیۀ قزوینی بر بعض فضائح الروافض ... [ویکی نور] نام کامل این کتاب بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض است که در ردّ کتاب بعض فضائح الروافض نگاشته شده و آن را به اختصار، کتاب "نقض" می خوانند. روش عبدالجلیل قزوینی رازی، در ذکر مطالب این گونه است که، نخست مطالبی از اصل کتاب بعض فضائح نقل می کند و بعد پاسخ های خود را بیان می کند. بخش عمده ای از مباحث کتاب، بحث های کلامی است که اینک اهمیت خود را از دست داده اند، برای خواننده امروزی دشوار است که بتواند محوری بودن این مطالب را در قرن ششم دریابد. به عنوان مثال رؤیت باری تعالی در جهان واپسین یکی از این مسائل است که در این دوره نزاع ها و خشونت های فراوانی به دنبال داشته است. یکی از مباحث این کتاب ارتباط شیعیان با اسماعیلیان است. سوای اختلاف های جدی میان این دو، نفرت عمومی از اسماعیلیه بدان حد است که عبدالجلیل نیز متأثر از چنین فضایی هیچ تمایلی برای نقد مطالب متداول درباره اسماعیلیه نشان نداده است. خواننده امروز می باید به این نکته توجه داشته باشد که امکان همدلی عبدالجلیل با اسماعیلیه نبوده است. اما بسیاری از این گونه ادعاها نادرست است و در این تلخیص تنها از باب آشنایی، از این مطالب سخن رفته است و بیشتر این مطالب صحت نداشته و باید برای دریافت واقعیت به آثار تحقیقی نوشته شده، در این موضوع رجوع نمود. کتاب نقض به «ادبیات جدلی» تعلق دارد. خاستگاه این ادبیات به اختلاف بر سر مسئله امامت باز می گردد. بعد از وفات پیامبر میان امت بر سر آن که چه کسی بعد از آن بزرگوار عهده دار امور امت خواهد شد، اختلاف در گرفت. عده ای به سخنان پیامبر استناد کرده و از نص یا انتخاب صریح پیامبر در این باره سخن گفتند و از علی(ع) به عنوان فرد منصوص سخن گفتند. گروه دیگر این مسئله را نفی کردند یا از عدم دلالت کافی تصریحات سخن گفتند. این دو جریان به تشیع و تسنن معروف شدند. این اختلافات در طی زمان باعث پدید آمدن ادبیات خاصی به نام «ادبیات جدلی» شد. هر یک از افراد این دو گروه به نگارش کتاب هایی در رد دعاوی دیگری پرداختند. مثلا ادیب معتزلی جاحظ (متوفی 255 ق) آثاری با عنوان الردّ علی الروافض نگاشت و در آن ها به نقد دیدگاه های شیعه در مسئله امامت پرداختند. از متکلمان امامی، می توان به هشام بن حکم، و فضل بن شاذان نیشابوری اشاره کرد که آثاری در دفاع از اندیشه امامت از منظر شیعه تحریر کردند. [ویکی الکتاب] معنی نَّکَثُواْ: نقض عهد کردند - خُلف وعده نمودند- شکستند(کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگویند ، ... معنی یَنکُثُ: نقض عهد می کند - خُلف وعده می کند- می شکند(کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگویند ... معنی یَنکُثُونَ: نقض عهد می کنند - خُلف وعده می کنند- می شکنند(کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگوی... معنی لَا یَنقُضُونَ: نمی شکنند - نقض نمی کنند معنی نَّکَثَ: عهد شکست(کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگویند ، چه طناب باشد و چه رشته) معنی نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ: پیمان شکنی آنان (نقض که مقابل واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن ، پس نقض چیزی که ابرام شده مانند حل و گشودن چیزی است که گره خورده است ، و کلمه نکث نیز به معنای نقض است ،و هر چیزی که بعد از تابیده شد... معنی نَقَضَتْ: وا تابید - باز کرد (نقض که مقابل واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن ، پس نقض چیزی که ابرام شده مانند حل و گشودن چیزی است که گره خورده است ، و کلمه نکث نیز به معنای نقض است ،و هر چیزی که بعد از تابیده... معنی أَنکَاثاً: از هم باز شده ها (کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگویند ، چه طناب باشد و چه رشته ... تکرار در قرآن: ۹(بار) شکستن. خواه ظاهری باشد مثل «نَقَضَ الْعِظَمَ» یعنی استخوان را شکست و از آن است . نباشید مانند زنیکه رشته خویش را بعد از تابیدن شکست و پنبه کرد و قطعه قطعه نمود راجع به این آیه در «غزل» توضیح داده شده است. و خواه معنوی مثل شکستن پیمان در کلام الله مجید بیشتر در معنوی بکار رفته است . عهدها را بعد از تأکید نشکنید. . آنانکه بعهد خدا وفا میکنند و پیمان محکم را نمیشکنند. رجوع شودبه «عهد». * . انقض را سنگین کردن گفتهاند شاید ان مبالغه در سنگینی باشد که گویی از سنگینی پشت را میشکند یعنی بار سنگینت را از تو برداشتیم که پشتت را سنگینی میکرد. [ویکی فقه] نقض (اصول). نقض به اصطلاح مشترک بین نقض علّت «در قیاس»، نقض بر تعریف، و منع مقدمات دلیل تقسیم می شود و در علم اصول فقه کاربرد دارد. نقض، در سه معنا اطلاق می شود:۱. نقض علت(نقض الطرد):مراد از علّت، وصفی است که مستدل، علت بودن آن را برای حکم در قیاس خود ادعا می کند، و نقض آن، یعنی نشان دادن موردی که حکم از آن وصف تخلف کرده است.۲. نقض معرفات:عبارت است از آوردن نقض بر تعریف در جانب اطراد یا انعکاس ؛ یعنی اشکال به جامع افراد و یا مانع اغیار بودن تعریف با آوردن موارد نقض آن؛۳. نقض دلیل:یعنی منع یکی از مقدمات دلیل. نکته از آن جایی که نقض در این کتاب(اصطلاح نامه اصول فقه) اخص هایی مثل نقض فتوا ، نقض یقین و غیره دارد، باید آن را عنوانی انتزاعی دانست که برای اجتماع افراد مختلف نقض، از آن استفاده شده است. عناوین مرتبط نقض علت.نقض یقین.نقض اجتهاد.نقض دلیل.
معنی کلمه نقض در ویکی واژه
شکستن. ویران کردن، منهدم کردن. شکستن عهد و پیمان.
جملاتی از کاربرد کلمه نقض
ز بعد بیعتش ارخصم نقض بیعت کرد شگفت نیست که از بوی گل رمید جعل
این دارو در دهه ۱۹۹۰ توسط سانوفی-اونتیس معرفی شد. حق ثبت اختراع آن تا سال ۲۰۰۸ منقضی شد و فرمولاسیون ژنریک آن در دسترس قرار گرفت.
دولت خزانهداری آمریکا در ۱۸ آذر ۱۴۰۱ کوچکزایی را به اتهام «نقض حقوق بشر» و سرکوب خشونتآمیز مردم توسط نیروهای امنیتی تحریم کرد.
وی معتقد است تلاش برای براندازی حکومتها از طریق اقدامات اقتصادی میتواند به نقض ابتداییترین حقوق انسانها بینجامد و این رویه هرگز یک رویه پذیرفتهشده در روابط بینالمللی نیست.
خوش به نقضِ عهدِ خود بشتافتید رشتۀ خود باژگونه تافتید
و بدین سبب بود که یکی از انبیا درمانده بود با زنی که او را سلطنتی بود و شکایت بسیار می کرد به خدای تعالی. وحی آمد، «فر من قدامها حتی تنقضی ایامها از پیش او بگریز تا مدت او بگذرد» که آن مدت که در ازل تقدیر کرده اند هرگز بنگردد.
گوییم: این امر بر خلاف صورت توست که مر تو را اعتقاد گشته است؛ از آنچه اعجاز، عادات خلق را ناقض است و چون کرامت ولی عین معجز نبی بود و همان برهان نماید که معجز نبی نمود اعجاز مر اعجاز را نقض نکند.
بر پایه منابع گوناگون، وی متهم به نقض حقوق زندانیان عقیدتی و سیاسی است. یرواند آبراهامیان مورخ سیاسی مینویسد:
مون جای این، رئیسجمهوری کرهجنوبی، بعد از اعلام آزمایش هستهای کره شمالی، جلسه شورای امنیت ملی کشورش را برگزار نمود. چو هان کیو، رئیس ستاد مشترک عملیاتی ارتش کره جنوبی نیز اعلام کرد، کره شمالی بار دیگر نشان داد که تمایلی به کاهش تنش ندارد. او اضافه کرد: «آزمایش بمب اتمی کره شمالی نقض واضح قطعنامههای سازمان ملل متحد است، و ثبات و صلح در شبه جزیره کره را تهدید میکند. ما دولت کره شمالی را به دلیل این آزمایش و نیز آزمایش موشکهای قارهپیما محکوم میکنیم. این دولت طرحهای ما را برای صلح در شبه جزیره کره جهت پائین آوردن تنش نظامی را نادیده میانگارد.»
وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ، یعنی صلاة المغرب و العشاء. قال مجاهد: وَ مِنَ اللَّیْلِ یعنی صلاة اللیل ایّ وقت صلّی، وَ أَدْبارَ السُّجُودِ، قرأ ابن کثیر و حمزة و ادبار بکسر الهمزة و هو مصدر ادبر ادبارا، و الباقون بفتحها و هو جمع دبر و المعنی واحد لانّ انقضاء الشیء انّما یکون بآخره و آخره انما یکون بانقضائه، و التقدیر وقت ادبار السجود.
روزگاری بر آمد، و این بنو بکر از ابو سفیان و عکرمه و صفوان یاری خواستند تا با خزاعه جنگ کنند، ایشان یاری دادند و از خزاعه قومی کشته شدند. پس رب العالمین مصطفی را خبر داد که ایشان نقض عهد کردند و با خزاعه که در عهد و امان شما بودند قتال کردند، شما نیز با ایشان قتال کنید، اینست که خدای گفت: أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ ای بقتل محمد حین خلوا و ایتمروا به فی دار الندوة علی ما سبق ذکره فی قوله: وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا، و گفتهاند: وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ جهودان قریظهاند که با رسول خدا عهد داشتند و روز احزاب نقض عهد کردند و بو سفیان و مشرکان مکه را یاری دادند، و همّت کردند که رسول خدا را از مدینه بیرون کنند، تا رب العالمین کید ایشان باطل کرد و مسلمانان را روز احزاب نصرت داد و جهودان مقهور گشتند و مغلوب.
نقض زلفش دایه بر عهدش شکست گر شکستی هست در سوگند اوست
مجلس خلق سوریه با صدور بیانیهای در هشتاد و دومین سالگرد جدایی اسکندرون از سوریه، تصریح کرده که «مردم سوریه مصمم هستند تا با تلاش مردان ارتش عربی سوریه، تمامی سرزمینهای غصب شده را بازپس گیرند و به پیروزی برسند؛ آنان همچنین بر بازسازی و ساخت سوریه تأکید دارند». در این بیانیه همچنین تأکید شده که توافق سه جانبه بین اشغالگران فرانسه، انگلیس و ترکیه در سال ۱۹۳۹ برای جدایی استان اسکندرون، توافقی شرم آور و نقض فاحش تعهدات دولت فرانسه و همچنین نقض آشکار و صریح معاهدهای است که فرانسه در سال ۱۹۳۶ با دولت سوریه امضا کرده بود؛ این معاهده به معنای واقعی کلمه تصریح میکند که سوریه تمام تعهداتی را که در زمان قیمومیت بود، از جمله مناطق مستقل از نظر اداری بر عهده خواهد گرفت.
و روی طاوس عن ابن عباس قال قال رسول اللَّه (ص): ما نقض قوم العهد الّا سلّط علیهم عدوّهم و لا طفّفوا الکیل الّا منعوا النّبات و اخذوا بالسّنین.
با تو اخلاصم دگر شد بسکه دیدم نقض عهد من که در آتش نگردانم عیار خویش را
وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً ای عهدا مؤکّدا فی النّبیّ (ص). فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ این «ما» صلت است، هم چنان که: فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ ای فبرحمة من اللَّه. و عَمَّا قَلِیلٍ ای عن قلیل. فَبِما نَقْضِهِمْ این بنقضهم میثاقهم الّذی اخذهم اللَّه علیهم. میگوید: بشکستن ایشان آن پیمان را که اللَّه بر ایشان گرفت در تورات، و بکافر شدن ایشان بسخنان حق، یعنی به قرآن و به انجیل، که جهودان بهر دو کافر شدند، و بکشتن ایشان پیغامبران را بناحق، که ایشان بروزی در هفتاد پیغامبر بکشتند.