نقصان

معنی کلمه نقصان در لغت نامه دهخدا

نقصان. [ ن ُ ] ( ع مص ) کم کردن در بهره. نقص. ( از منتهی الارب ). || کم شدن. ( از منتهی الارب ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 101 ) ( تاج المصادر بیهقی ). کاسته شدن. ( مجمل اللغة ). نقص. رجوع به نقص شود. || ( اِمص ، اِ ) کمی. ( منتهی الارب ). عیب. منقصت. کاستگی. ( ناظم الاطباء ). نقص. کمی.کم بود. کماسی. کاست. کسر. کاهش. هبط. مقابل زیاده وزیادت. مقابل بسیاری. ( یادداشت مؤلف ) : 
نگفتی سخن جزز نقصان ماه 
که یک شب کم آید همی گاه گاه.فردوسی.چه نقصان ز یک مرغ در خرمنی 
چه بیشی ز یک حرف در دفتری.فرخی.نه در سخاوت اودیده هیچکس تقصیر
نه در مروت او دیده هیچکس نقصان.فرخی.ای سرو نارسیده به تو آفت 
ای ماه نارسیده به تو نقصان.فرخی.ما نیز عهد کنیم بر نسختی که ما درخواسته ایم وبا شماست چنانکه در آن زیادت و نقصانی نیفتد. ( تاریخ بیهقی ص 211 ).
جهانی است آن پاک و پر نور و راحت 
تمام و مهیا و بی عیب و نقصان.ناصرخسرو.افزون شونده ای نه همی بینم 
کاو را همی نیاید نقصانی.ناصرخسرو.میانه کار همی باش و بس کمال مجوی 
که مه تمام نشد جز زبهر نقصان را.ناصرخسرو.خیال آن بت خورشیدروی نادیده 
چومه به آخر اندر محاق و نقصانم.مسعودسعد.نقصان آب را مضرت در حق من بیشتر است. ( کلیله و دمنه ).
بدین اقبال یک هفته که بفزاید مشو غره 
که چون ماه دوهفته است آن کز افزونی است نقصانش.خاقانی.روز چون رخسار ترکان از کمال 
خال نقصان از میان برداشته.خاقانی.مرا چه نقصان گر جفت من بزاد کنون 
به چشم زخم هزاران پسریکی دختر.خاقانی.که دست نقصان دامن جلال او نگیرد. ( سندبادنامه ص 2 ).
غایبی مندیش از نقصانشان 
کو کشد کین از برای جانشان.مولوی.لیکن مرا در عین نقصان روا باشد اندیشه بردن. ( گلستان ، باب دوم ).
گر دلم دیوانه عشق تو شد عیبش مکن 
بدر بی نقصان و زر بی عیب و گل بی خار نیست.سعدی.منتهای کمال نقصان است.سعدی. || زیان. ضرر. خسارت. || قصور. کوتاهی. درماندگی.( ناظم الاطباء ). || آن قدر از مال که کم گردد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) کم ، مقابل افزون .

معنی کلمه نقصان در فرهنگ معین

(نُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) کاسته شدن ، کم شدن . ۲ - (اِ. ) عیب ، نقص .

معنی کلمه نقصان در فرهنگ عمید

۱. کمی، کاستی.
۲. (صفت ) [قدیمی] کم، ناقص.
۳. (اسم ) [قدیمی] زیان.

معنی کلمه نقصان در فرهنگ فارسی

۱ - (مصدر ) کم شدن کاستن کاسته شدن. ۲ - عیب داشتن . ۳ - (اسم ) کمی کاستی : از نقصان حرفی محتاج الیه یا زیادت حرکتی یا حرفی مستغنی عنه که شعر بدان منکسر گردد .. 

معنی کلمه نقصان در ویکی واژه

کاسته شدن، کم شدن.
عیب، نق

جملاتی از کاربرد کلمه نقصان

در آن گوهر نبوده‌ست هیچ نقصان اگر هستت خیال آن‌ها تو دیدی
به یکی لحظه چریدند همه جان‌ها و پریدند که نباید که ز نقصان شود از چشم نهان رو
نقصان و خام بودن نقد مزبور، مولود چاپ بسیار بد و مشحون از غلط چاپی، منتشر شده بود. همین کتاب نیز مبنای نقد قرار گرفته بود. اطلاعات منتقد از زندگی و آثار یغما بسیار اندک و محدود بود و آنچه او نگاشته بود، دستی از دور بود بر آتشی که گرمایش می‌رفت که همه ایران را گرم کند.
اقتصادهایی که برپایه یک محصول قرار دارد، بسیار آسیب‌پذیر بوده و با اندک نوسانات اقتصادی یا کاهش تقاضا برای تک محصول کشور، سریعاً و شدیداً دچار مشکل شده و درآمدها و منابعش دچار نقصان می‌شود.
اما این دو صفت را بحد اعتدال نگه میباید داشت که نقصان این دو سبب نقصان نفس وبدن است و زیادتی این دو سبب نقصان عقل و ایمان و تزکیت و تربیت نفس باعتدال باز آوردن این دو صفت هوا و غضب است و میزان آن قانون شریعت است در کل حال تا هم نفس و بدن بسلامت ماند و هم عقل و ایمان در ترقی باشد و هم در موضع خویش هریک را بفرمان شرع استعمال فرماید و در آن رعایت حق تقوی کند و در طلب رخصت نکوشد چه شرع و تقوی میزانی است که جملگی صفات را بحد اعتدال نگاه دارد تا بعضی غالب نشود و بعضی مغلوب که آن صفات بهایم و سباع است زیرا که بر بهایم صفت هوا غالب است و صفت غضب مغلوب و بر سباع صفت غضب غالب است و صفت هوا مغلوب لاجرم بهایم بحرص و شره در افتادند و سباع باستیلا و قهر و غلبه و قتل و صید درآمدند.
وی آفتاب کمالست بر سپهر شرف که بی کسوف و زوالست و آفت و نقصان
چون به غایت رسد سخن به جهان زود آید در آن سخن نقصان
در سان فرانسیسکو بلندترین ساختمان دنیا با صد و سی و هشت طبقه — که سیم‌کشی آن نقصان دارد — در مراسم افتتاحیهٔ آن، بر اثر اتصال برق آتش می‌گیرد و تیم‌ها و ایستگاه‌های آتش‌نشانی وارد عملیات می‌شوند و استیو مک‌کوئین در نقش رئیس آتش‌نشانی است و…
تیغ تو همچون هلال اما میانش همچو بدر زو موالی را فزونی خصم را نقصان رسید
کمال این یک غزل گوباش کوتاه ز کوتاهی چه نقصان زېور است
و از جمله روایاتی که طبری در این مورد نقل نموده این است که هنگامی که این آیه یا آن دو بخش از آن در روز حج اکبر نازل شد، عمر گریه کرد. پس پیامبر گفت چه چیز تو را به گریه انداخت؟ گفت: گریه ام برای این است که دین ما رو به زیادت داشت ولی امروز که دین کامل شد، فهمیدیم که امر از این به بعد رو به نقصان می‌گذارد چون هیچ چیزی به کمال خود نمی‌رسد مگر آن که از آن پس رو به نقصان می‌رود، رسول خدا گفت: درست است.
بدان کاندر پی نقصان کمالست پس آنگاهی ز بعد آن زوالست