نقص

معنی کلمه نقص در لغت نامه دهخدا

نقص. [ ن َ ] ( ع اِمص ، اِ ) کمی. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). کمی در دین و عقل و جز آن . ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). منقصت. ( ناظم الاطباء ). نقصان. عیب. کاستی. کاست. کم داشت. کم بود. مقابل فضل. مقابل کمال. نادرستی. ناتمامی. ( یادداشت مؤلف ) :
که فضل گل دلیل نقص خار است.ادیب صابر.گر فلکت بنده گشت نقص کمال تو نیست
رونق سکبا نرفت گر تره آمد به خوان. خاقانی.تن را سجود کعبه فریضه است و نقص نیست
گر دیده را ز دیدن کعبه جدا کنند.خاقانی.با شعر من حدیث معزی فروگذار
کاین ره سوی کمال برد آن به سوی نقص.خاقانی.تو نیکوروش باش تا بدسگال
به نقص تو گفتن نیارد مجال.سعدی.- نقص آوردن در چیزی ؛ آن راناقص و عیب ناک کردن. از کمال و تمامی آن کاستن :
پادشاهی که کمال شرف پادشهیش
نقص در سلطنت بهمن و دارا آورد.سلمان ( از آنندراج ).- نقص بردن از چیزی ؛ کم وکاستی آن را برطرف کردن. آن را تام وکامل کردن :
نقص ذاتی نبرد کثرت جاه از ناقص
قطره قطره است چه در جو چه به دریا باشد.واله ( از آنندراج ).- نقص بستن بر چیزی ؛ عیبی بر آن نهادن. آن را ناکامل و نادرست و معیوب خواندن :
هزار نقص که بر سرو بست لایق بست
هزار طعنه که بر ماه کرد درخور کرد.مجد همگر ( از آنندراج ).- نقص رسیدن ؛ زیان رسیدن. کم وکاست یافتن. نقصان یافتن. ناقص شدن :
گر رسد جنبش کلک تو به من
هیچ نقصت نرسد زین حرکات.خاقانی.نقصی به کاسه زر پرویز کی رسد
زآن خرمگس که سایه به سکبا برافکند.خاقانی.نقصی به سرکشان ز تواضع نمی رسد
حسن از شکستگی شود افزون کلاه را.صائب ( از آنندراج ). || زیان و خسران در حظ و بهره. ( یادداشت مؤلف ) ( از متن اللغة ). رجوع به نقصان شود. || ( اصطلاح عروض ) عبارت است از اجتماع عمل عَصْب و کف . ( از نفایس الفنون ). نقص آن است که از مفاعیلن معصوب نون بیندازی «مفاعیل ُ» بماند به ضم لام. و مفاعیل ُ چون از «مفاعلتن » منشعب باشد آن را منقوص خوانند. و مثال بیت منقوص این است :
اگر یار مرا باز نوازد

معنی کلمه نقص در فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (اِ. ) کمی ، عیب ، کاستی .

معنی کلمه نقص در فرهنگ عمید

۱. عیب.
۲. کمی، کاستی.

معنی کلمه نقص در فرهنگ فارسی

کم شدن، کاسته شدن، کمی، کاستی
۱ - (مصدر ) کم شدن کاستن کاسته شدن. ۲ - عیب داشتن . ۳ - ( اسم ) کمی کاستی مقابل کمال : سپاس و ستایش مر خدای را... که موصوف ذات بزرگوار او ببقائ قدم و منزه است صفات او از نقص حدوث . ۴ - عیب . ۵ - آنست که ازمفاعیلن معصوب نون بیندازی مفاعیل بماند بضم لام و مفاعیل چون از مفاعلتن منشعب باشد آنرا منقوص خوانند .
نوعی از بند کشتی گیری . نوعی از صراع .

معنی کلمه نقص در فرهنگستان زبان و ادب

{defect} [پزشکی، مهندسی مخابرات] [پزشکی] فقدان یا عیب یا نارسایی [مهندسی مخابرات] وقفه ای محدود در عملکرد سامانه یا دستگاه

معنی کلمه نقص در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَقْصٍ: نقص - کاستی - کمبود
معنی نَقُصُّ: ازداستان سرایِِی می کنیم-حکایت می کنیم - داستان نقل می کنیم- قصّه می گوییم(کلمه قص به معنای دنباله جای پا را گرفتن و رفتن ویا خود رد پاست و چون در قصه گفتن نیز خبر و واقعه ای را پی گیری می کنند ، استفاده شده است )
معنی هَضْماً: نقص - کاستی و نقصان
معنی یُسَبِّحْنَ: تسبیح می گویند - از عیب و نقص بری می دانند
معنی یُسَبِّحُونَ: تسبیح می گویند - از عیب و نقص بری می دانند
معنی یُسَبِّحُونَهُ: او را تسبیح می گویند - او را از عیب و نقص بری می دانند
معنی یُخْسِرُونَ: بکاهند(خسران نقص در اصل مال است)
معنی یُسَبِّحُ: تسبیح می گوید - از عیب و نقص بری می داند
معنی بَخْس: کم و ناچیز(بخس به معنای نقص در وزن و اندازهگیری است )
معنی سَبِّحُواْ: تسبیح گویید - از عیب و نقص بری بدانید
معنی سَبِّحُوهُ: او را تسبیح گویید - او را از عیب و نقص بری بدانید
ریشه کلمه:
نقص (۱۰ بار)
«نَقُصُّ» از مادّه «قصّه» گرفته شده است، در اصل به معنای پشت سر هم قرار گرفتن است و چون در شرح یک ماجرا مطالب پشت سر هم پیاده می شود به آن قصّه می گویند.

معنی کلمه نقص در ویکی واژه

mancanza
difetto
ضعف
کمی، عیب، کاستی.

جملاتی از کاربرد کلمه نقص

از جمله اشکالات کتاب را می‌توان عدم توازن در ذکر مطالب یاد کرد، به گونه‌ای که برخی مطالب بسیار طولانی و برخی مختصر بیان شده‌است. همچنان که نقص مربوط به کتبی که بر اساس سالشمار تنظیم شده‌اند را نیز می‌توان در این کتاب دید، زیرا به دلیل پراکنده بودن مطالب، برای پی‌گیری حادثه‌ای خاص باید چندین جای کتاب را مطالعه کرد.
البته این مسئله نیز مستقیماً با نحوه مدیریت کدها و ورودیهای وب سایت رابطه مستقیم دارد. یک حمله‌کننده می‌تواند از نقصهای برنامه‌نویسی یا حفره‌های امنیتی وب سایت یا نرم‌افزار به راحتی برای دستیابی به اطلاعات یک پایگاه داده استفاده نماید.
پس از سانحه به علاوه علائم تجزیه ای باعث ایجاد نقص در پردازش هیجانی وقایع می‌شود (اختلال در یکپارچه سازی
پس از انقلاب بسیاری از اف۱۴ها دچار نقص فنی شده بودند که مستشاران دستگاه‌های الکترونیکی و خودکار این هواپیماها را از آن‌ها خارج ساخته و نابود کردند.
در شبکه همتا به همتا وظیفه بین تمام گره‌های متصل توزیع می‌شود. این انعطاف‌پذیری خدمت یکی از مزایا بیش از شبکه سرور مشتری است که سرور مرکزی وظایف مهم از جمله اختصاص حافظه و جوابدهی به اتصالات برقرار شده را انجام می‌دهد. در سیستم متعارف از دست رفتن یک سرور منجر به قطع ارتباط می‌شود در حالیکه سیستم همتا به همتا با تقسیم کردن وظیفه بین گره‌های فعال خودش را با این نقص تطبیق داده است حتی اگر یک گره انفرادی عمل نکند.
به که با این نقص های بی عدد به که با این عیب های بی شمار
دیده نقصان ما را خاک تبریز صفا کحل بادا تا بیابد زان بسی اکمال‌ها
دیوان خیال را چه نقصان گر زود ترک بمن رساند
۳. این نوع بیماری‌ها اغلب متابولیک و نقص آنزیمی هستند و حاصل ازدواج فامیلی.
قال ابن عباس: «فَلا یَخافُ» ان یزاد علی سیآته و لا ان ینقص من حسناته. و اصل الهضم الکسر، و المعنی لا یظلم بحرمان الثواب و لا یهضم بنقصان الجزاء.
ز حسن او چه شود کم گر التفات کند به چون منی و چه نقصان ز رشته لولو را
نقص پیمان صنما در همه گیتی گنهست حیف و صد حیف که تو عهد نپائی ما را
تارِ جانم را ز نقصان رشته‌اند در وجودم تخم حرمان کشته‌اند
نقصانی از رمیدن مرغان نشد ترا همچون گره به حلقه ی دام تو دانه ماند
چه کنی نقص مشک کاشغری که غر آخر حروف کاشغر است
رقص را بی نقص کرد و جور را از دور برد وزمه رخ خرده ها بر زهره زهرا گرفت