معنی کلمه نقش بند در لغت نامه دهخدا
هودج متواریان را نقشبند نوبهار
قبه از بیجاده بندد پایه از مینا زند.سنائی.نقشبند برون گلها اوست
نقش دان درون دلها اوست.سنائی.از پی نقش های جان آویز
اختران نقشبند و رنگ آمیز.سنائی.ما می کوشیم و آسمان می گوید
نقش آن آید که نقشبندان خواهند.انوری.بخت نیک آرزورسان دل است
که قلم نقشبند هر صور است.خاقانی.گفت منذر که نقشبند آید
باز نقشی ز نو برآراید.نظامی.نقشبند آمد و قلم برداشت
صورت شاه و اژدها بنگاشت.نظامی.باغ چون لوح نقشبند شده
مرغ و ماهی نشاطمند شده.نظامی.صانع نقشبند بی مانند
که همه نقش او نکو آید.سعدی.چرا نقشبندت در ایوان شاه
دژم روی کرده ست و زشت و تباه.سعدی.قدیم نکوکار نیکی پسند
به کلک قضا در رحم نقشبند.سعدی.نقشبندان بدایعاز بنفشه سبزه را
این طراز بلعجب یارب چه درخور بسته اند.؟ ( از ترجمه محاسن اصفهان ).- نقشبند ازل :
نقشبندان ازل نقش طراز شرفش
بر از این کارگه مختصر آمیخته اند.خاقانی.- نقشبند حوادث ؛ مراد خدای تعالی است. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
کسی ز چون وچرا دم نمی تواند زد
که نقشبند حوادث ورای چون وچراست.انوری.- نقشبند قضا :
ز نقشبند قضا هست امید آن حافظ
که همچو سرو به دستم نگار بازآید.حافظ.|| ( ن مف مرکب ) منقش ونگاشته ( ؟ ). ( آنندراج ).
نقشبند. [ ن َب َ ] ( اِخ ) خواجه بهاءالدین محمدبن محمد بخاری. از اکابر عرفا و صوفیان قرن هشتم و مؤسس طریقت نقشبندیه است. خواجه علاءالدین عطار و خواجه محمد پارسا از مریدان اویند. کتاب دلیل العاشقین در تصوف و کتاب حیات نامه در وعظ و نصیحت از اوست. وی به سال 791 یا 790 هَ. ق. در مولد خویش دیه قصر عارفان از توابع بخارادرگذشت. ( از ریحانة الادب ج 1 ص 183 ). و رجوع به تاریخ ابن خلکان ج 1 ص 213 و معجم المطبوعات ستون 596 شود.