نقاهت. [ ن َ هََ ] ( از ع اِمص ) برخاستن از بیماری. نقه. نقوه. ( یادداشت مؤلف ). نقاهت که معمولاً به معنی بیماری استعمال می شود در لغت به معنی فهمیدن است و مصدر فعل نقه به معنی بهبود توأم با ضعف «نقاهت » نیست بلکه «نقه » بر وزن «فرح » و «نقوه » بر وزن «سرور» است. ( از نشریه دانشکده ادبیات تبریز ). رجوع به نقه شود. || ( اِمص ) به شدگی از بیماری و ضعف و سستی و کسالت پس از برخاستن ازبیماری... ( ناظم الاطباء ). از بیماری برخاستگی. بهتری از بیماری. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نقاهة شود. نقاهة. [ ن َ هََ ] ( ع مص ) به شدن و برخاستن از بیماری و هنوز ضعف باقی است. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به نقه و نیز رجوع به نقاهت شود. || فهمیدن حدیث را. نقه. نقوه. نقهان. ( اقرب الموارد ). رجوع به نقه شود.
معنی کلمه نقاهت در فرهنگ معین
(نَ هَ ) [ ع . نقاهة ] (مص ل . ) دورة ضعف بعد از بیماری .
معنی کلمه نقاهت در فرهنگ عمید
حالت ضعف و ناتوانی پس از برخاستن از بیماری.
معنی کلمه نقاهت در فرهنگ فارسی
فهمیدن، درک کردن، دریافتن، شفایافتن، برخاستن ۱- (مصدر ) شفا یافتن به شدن از بیماری. ۲- ( اسم ) بهبود ( از بیماری ) . توضیح نقاهت که معمولا بمعنی بیماری استعمال میشود : در لغت بمعنی فهمیدن است و مصدر فعل [ نقه ] بمعنی بهبود توام با ضعف (نقاهت ) نیست بلکه [ نقه ] بر وزن فرح و نقوه سرور است ( اقرب الموارد ).
جملاتی از کاربرد کلمه نقاهت
اوکاوا در سی سالگی کار ترجمه قرآن را آغاز کرد. ترجمه او به صورت پیوسته تا سوره توبه در یک مجله محلی به چاپ میرسید. او در سال ۱۹۴۲ کتابی تحت عنوان «آشنایی با اسلام» منتشر ساخت. اوکاوا پس از گذراندن دوران نقاهت در بیمارستان و بهبودی نسبی، به مدت دو سال وقت خود را صرف ترجمه قرآن کرد که این ترجمه در سال ۱۹۵۰ به چاپ رسید.
ز پیس نقاهت به خشکی اسیر ولی بود مژگانم ابر مطیر
چنان شدم ز نقاهت که گاه جنبش و سیر ز تن جدا شودم استخوان شانه همی
هنگامی که در بیمارستان هستید نیاز به استراحت در تخت دارید. پس از طی دوران نقاهت ۳-۲ هفتهای، به هر اندازه که قدرت بدنی و احساس خوب بودن به شما اجازه میدهد، فعالیت داشته باشید.
ای چرخ کبود ژنده دلقی در گردن پیر خانقاهت
در این خصوص، خانوادهٔ بیمار نیز در شرایط حملات و همچنین دورهٔ نقاهت پس از حملات در کنار بیمار بمانند و او را در مسیر بهبودی یاری دهند.
از نقاهت گر چو برقم کرده پر سودی نکرد من هم آخر انتقام خود ز دوران میکشم
راس پس از فراغت از تحصیل برای مدتی در لندن و سپس در جزیره کولونسی مشغول به کار شد. در سال ۱۹۰۸ به یک آگهی با عنوان «یک خانم دکتر برای (کار) در شرق نیازمندیم» جواب داد و به عنوان دستیار یک پزشک ارمنی به ایران آمد و سپس مشغول کار میان ایل بختیاری شد. او در کتابی با عنوان «خانم دکتری در سرزمین بختیاری» به ذکر خاطراتش از این دوران میپردازد. سفر وی به ایران دو بار دچار وقفه شد. بار اول برای گذراندن دوران نقاهت در خانه و بار دوم برای کار به عنوان جراح کشتی عازم سواحل هند و ژاپن. با این حال او دوباره به ایران برگشت و تا آغاز جنگ جهانی اول در ایران مشغول به کار بود.
بنفشه خرقهپوش خانقاهت فگنده سر ببر از شوق راهت
مرضی، مانع شرافت توست در پی رفع این نقاهت باش
فیور تب بود و زیر سو و بالا سور اس استخوان و نقاهت مل و زکی دان پور
در وادیی که شرم نقاهت گشوده است بر چشم نقش پا مژه پوشد گیاه او
کوه صفه نام کوهی است از سلسله جبال زاگرس در منتهیالیهِ جنوبِ جغرافیاییِ اصفهان که از شمال به جاده کمربندی، از غرب به کوههای تخت رستم و دره خان، از شرق به شهرکها و مجتمعهای مسکونی و از جنوب به اراضی باز و خط آهن محدود میگردد. این کوه از دیرباز محل کوهنوردی اصفهانیها بوده است. پس از انقلاب شهرداری اصفهان برای آبادانی این منطقه تلاش فراوان نمود. در دورهٔ سلجوقی فرقهٔ اسماعیلیه قلعههای محکمی در این کوهها ساختند که آثاری از آن هماکنون باقی است. ۱۴۰۰ باغ وحش به حفاظتگاه و نقاهتگاه حیوان تغییر کرد.
فلک شد خرقه پوش خانقاهت سرگردانست اندر عین راهت
او در سال ۱۸۷۱ میلادی دو برادر خود را به خاطر سل از دست داد، اما خود از بیماری جان سالم به در برد و در همان سال به همراه پدر و مادر خود راهی شهر برنتفورد در انتاریوی کانادا شد، او یک سال در آنجا دوران نقاهت خود را سپری کرد.