نقاط

معنی کلمه نقاط در لغت نامه دهخدا

نقاط. [ ن َق ْ قا ] ( ع ص ) نقطه گذارنده بر حرف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آنکه کراسه را نقط زند. ( مهذب الاسماء ). نقطه زن. نقطه کننده. ( فرهنگ خطی ). نقطه نهنده.
نقاط. [ ن ِ ] ( ع اِ ) ج ِ نقطه. رجوع به نقطه شود. || قطعات پراکنده : نقاط من الکلام و نقط؛القطع المتفرقة منها. ( منتهی الارب ). || نواحی. مناطق. مواضع: نقاط گرمسیر، نقاط سوق الجیشی.

معنی کلمه نقاط در فرهنگ معین

(نُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نقطه .

معنی کلمه نقاط در فرهنگ عمید

= نقطه

معنی کلمه نقاط در فرهنگ فارسی

جمع نقطه
( اسم ) جمع نقطه .
جمع نقطه است . یا قطعات پراکنده . نقاط من الکلام و نقط : القطع المتفرقه منها . یا نواحی . مناطق . مواضع . نقاط گرمسیر نقاط سوق الجیشی .

معنی کلمه نقاط در ویکی واژه

جِ نقطه.

جملاتی از کاربرد کلمه نقاط

هست منشور احتشام ترا آسمان صفحه و نجوم نقاط
بسیاری از آثار ارزشمند ایران که متعلق به تاریخ و تمدن ایرانی است بعد از کشف شدن در نقاط مختلف به کشورهای بیگانه برده شد و در موزه‌های آن‌ها نگهداری می‌شود. یکی از این اشیاء گران‌قیمت آفتابهٔ قدیمی است که به عنوان قدیمی‌ترین آفتابه‌های جهان با قدمت ۲٬۶۰۰ سال شناخته می‌شود که در لرستان کشف شد.
خود زمان و مکان دو معدومند دَوْر و خط نقاط موهومند
چیست این گردون طلسمی بوالعجب تعویذ دهر سر نمی آرد کسی بیرونش از خط و نقاط
طمع به وصل شما حدّ چون منی نبود حوالتم به یکی از نقاط دیگر کن
نقاط آن به نکویی چو خال چهره ی خوبان خطوط آن به رعونت چو خط عارض دلبر
لیکن وجود این نقاط و دوایر قائم بنقطه اولست و او قائم بذات و جز این هر که بداند در زمره اهل توحید احولست و بیخبر از طریق پس هر که در دایره هستی دائر گشت و آن نقطه را بحقیقت بشناخت دربارگاه وجود لوای(من عرف نفسه فقد عرف ربه) افراخت زیرا که حسن عین ذاتست و نقطه دایره صفات نظم.
کویش بهشت و رهگذر کوی او صراط ساریست همچو نقطه توحید از نقاط
او در ۱۹۳۱ به حزب کمونیست آلمان پیوست، در ۱۹۳۸ پس از مشاهده استبداد استالینی و دادگاه‌های نمایشی مسکو از حزب جدا شد. در این هفت سال او سفرهای زیادی به شوروی داشت و از نقاط مختلف این کشور دیدن کرد. در این سفرها قله آرارات در ترکیه را فتح کرد و در ترکمنستان با لنگستن هیوز نویسنده انگلیسی که سال‌ها در عشق آباد ساکن بود، ملاقات کرد.
ژرفگاه در دانش جغرافیا، خطی است فرضی که از به هم پیوستن ژرف‌ترین نقاط بستر یک رودخانه یا دره به دست می‌آید.
سیمین عذار اوست، ز خط خوش عیارتر آیینه در نقاط بود بی غبارتر؟!
پادشاه وی را گرامی بداشت و نعمت بخشید و به دیگر نقاط کشور نوشت که ای مردم، هنر آموزید که اگر کشتی شما در دریا شکند، نیز هنر همراه شماست.