نقاد. [ ن َق ْ قا ] ( ع ص ) سره کننده درم ها. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بسیار سره کننده درم و دیناررا. ( غیاث اللغات ). سره کننده درم و دینار. ( آنندراج ). آنکه پول ها را سره می کند و خوب و بد آنها را از هم جدا می کند. ( ناظم الاطباء ). سره گر. صراف. صیرفی. سره کننده سیم. به گزین. ( یادداشت مؤلف ) : از بهر عیار دانش اکنون به بلاد کو صیرفی و کو محک و کو نقاد.خاقانی.گاه علم آدم ملایک را که بود اوستاد علم و نقاد نقود.مولوی.و اجرت نقاد و وزان و سایر اخراجات آن از مال سلطان احتساب نمایم. ( تاریخ قم ص 154 ). || ناقد. سخن سنج : کاتب و عالم و نقاد و سخن سنج و حسیب عاقل و شاعر و دراک و ادیب و هشیار.ناصرخسرو.|| مرد تیزدست و چالاک و ماهر. ( ناظم الاطباء ). || شبان گوسفند کَتَک. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). شبان گوسپند. ( ناظم الاطباء ). شبان نقد [ قسمی گوسپند بدشکل کوتاه پای که در بحرین یافته می شود ]. ( از اقرب الموارد ). نقاد. [ن ُق ْ قا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ناقد. رجوع به ناقِد شود. نقاد. [ ن ِ ] ( ع اِ ) ج ِ نقد. رجوع به نَقَد شود. نقاد. [ ن َق ْ قا ] ( اِخ ) پندت جی کوپال کشمیری اصل لکهنوی ، از معاشران اختر و از شاگردان میرزا قتیل است و در کلکته وفات یافته است ، او راست : حریف شعله عشق تو کی تواند شد کسی که از خس و خار هوی جدا نشود. ( از صبح گلشن ص 535 ) ( قاموس الاعلام ج 6 ) ( فرهنگ سخنوران ص 613 ).
معنی کلمه نقاد در فرهنگ معین
(نَ قّ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - کسی که پول های سره را از ناسره جدا می کرد. ۲ - کسی که نقاط ضعف یا قوت یک اثر ادبی یا هنری را مطرح می کند.
معنی کلمه نقاد در فرهنگ عمید
۱. منتقد آثار ادبی. ۲. [قدیمی] جداکنندۀ خوب از بد. ۳. [قدیمی] کسی که درم و دینار را وارسی کند و سره و ناسره را از هم جدا کند.
معنی کلمه نقاد در فرهنگ فارسی
سره کننده وجداکننده خوب ازبد، وارسی سره ازناسره ( صفت ) ۱ - آنکه درم و دینار سره را از ناسره جدا کند . ۲ - آنکه خوب و بد را از یکدیگر تمیز دهد : طبعی نقاد و ذهنی و قاد و نظمی سریع و خاطری مطیع داشت . ۳ - منتقد . پندت جی کوپال کشمیری اصل لکهنوی از معاشران اختر و از شاگردان میرزا قتیل است و در کلکته وفات یافته است .
معنی کلمه نقاد در ویکی واژه
کسی که پولهای سره را از ناسره جدا میکرد. کسی که نقاط ضعف یا قوت یک اثر ادبی یا هنری را مطرح میکند.
جملاتی از کاربرد کلمه نقاد
دیویس در دانشگاه ایالتی سنفرانسیسکو، دانشگاه استنفورد، کالج برین مائر، دانشگاه براون، و دانشگاه سیراکیوس و دیگر دانشگاهها تدریس کردهاست. او میگوید که هنگام تدریس بیش از آنکه به دنبال انتقال دانش باشد، سعی در طرح سؤالاتی دارد که به رشد تفکر نقادانه منجر شوند. دیویس در سال ۱۹۹۷ در مجله اوت به صورت علنی اعلام کرد که لزبین است.
آن گه گفت: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ، ای لو شاء اللَّه لانزل ملائکة یذلون لها فینقادوا للحق لا یلوی احد منهم عنقه الی معصیة اللَّه عز و جل. این تسلیت مصطفی (ص) است بآن اندوه که میکشید و بخاطر وی میگذشت که: ترک ایمان ایشان مگر از قصوری است در بیان ما یا تقصیری در دعوت و تبلیغ رسالت ما تا رب العزه این اندیشه از خاطر وی برداشت، یعنی که این نه از تقصیر تو است در دعوت که از تو تقصیر نیست، این از ناخواست ماست که اگر ما خواستیمی ما بنمودیمی ایشان را آیتی که ایشان آن را گردن نهادندی و با معصیت اللَّه نگشتندی. قال ابن جریح: لو شاء لا راهم امرا من امره لا یعمل احد منهم بعده معصیة.
به منبر کی رود هرگز سری کان نیست منقادت شکاری کی تواند شد سگی کان هست کهدانی
از قلب وجودم که به اکسیر تو شاد است پرداخته نقاد قضا، سلک خدم را
تو را چو آب و چو آتش مطیع و منقادند چو شد سپاهی دیگر بدار از آتش و آب
شریعت را چو شد منقاد و بنده شود معلوم آن هر دو رونده
اگر چه رفت خطائی ز عفو شادم کن چرا که هستم منقاد شاه عرش جناب
منقاد دلیلی شو، در راه، که آهن را بیصحبت اکسیری دورست ز زر بودن
مأمور اشارت تو گردون منقاد ارادت تو کیهان
به داغ قهر تو منقاد گشت دیو و پری به طوق حکم تو گردن فراشته دد و دام
وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ اللَّه تعالی درین آیت بندگان را عبادت میفرماید و در عبادت اخلاص میفرماید. روش اخلاص در عبادت چون روش رنگست در گوهر. هر گوهر که رنگ ندارد، سنگی بود بی قیمت، هر عبادت که با وی اخلاص نبود جان کندنی بود بی مثوبت. اخلاص آتشی است که در سینه مؤمن برافروزند تا هر آنچه در آن سینه دون حقّ بود بسوزد، دست وی از محارم برشته اخلاص استوار کنند تا دست جز بحلال نبرد. بدیده در اغیار ننگرد، بسینه از دنیا و عقبی نیندیشد، قوّت شهوت منقاد وی گردد. مخلص اوست که نفس وی در وی متحیّر شده، حرص را وداع کرده، بخل بهزیمت شده، بیخ حسد از سینه بر کنده، خلق عالم را برادر گشته، کبر از سر فرو نهاده، لباس تواضع پوشیده، زبان نصیحت گشاده، گل شفقت شکفته، اسباب تفرقت از راه وی برخاسته، چون قدم اینجا رسید، بسر راه اخلاص رسید. یک رکن از ارکان عبادت قیام کردنست بفرائض و سنن، چنان که گفت جلّ جلاله: وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ دین پاینده آنست که نماز بپای دارند بهنگام، شرائط و ارکان آن بجای آورده، خضوع و خشوع در دل آورده که: فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ. نظر اللَّه پیش چشم خویش داشته که: المصلی یناجی ربه. در ساعت تکبیر روی بعالم کبریا آورده، بسلاح «اعوذ باللّه» شیطان را هزیمت کرده، بدام بسم اللَّه یمن و برکت صید کرده، سوره فاتحه را مفتاح خیرات کرده، بخواندن سوره سیرت ملائکه گرفته، در صف نماز صفهای اهل صفوت یاد کرده، در رکوع خشوع آورده، در سجود بمحلّ شهود رسیده، در تشهّد حقّ را مشاهد گشته، روح پیغامبر را ریحان صلوات فرستاده، بسلام خلق را از بلاء خود مسلّم داشته. چنین نماز کننده متابع رسول (ص) بود و چنین نماز مستوجب قبول بود و حاصلش رضوان خداوند غفور بود. اینست که در آخر سوره گفته: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ.
به گفته جان هیوود، مسعودی به همه مذاهب از جمله هندو، زرتشتی، یهودیت و مسیحیت علاقه نشان دادهاست ولی در نگارش تاریخ خود به صورت غیر نقادانه آنچه را میشنیده، نقل میکردهاست.
وی کتابی دارد به نام انجیل و کلیسا که نقادیی کوبنده بر دیدگاه هارناک دربارهٔ مسیحیت است.