نقا

معنی کلمه نقا در لغت نامه دهخدا

نقا. [ ن َ ] ( ع اِ ) ریگ توده ، یا ریگ توده پست محدب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). تثنیه آن ، نقوان و نقیان. ج ، انقاء، نقی.
- بنات النقا و شحمةالنقا ؛ کرمی است که در ریگ باشد. ( از منتهی الارب ).
|| استخوان بازو و یا هر استخوان با مغز. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نقو. ( اقرب الموارد ). ج ، انقاء.
نقا. [ ن ُ ] ( ع اِ ) ج ِ نقاوة. رجوع به نُقاوَة شود.

معنی کلمه نقا در فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (اِ. ) تودة ریگ .

معنی کلمه نقا در فرهنگ عمید

۱. ریگ، شن.
۲. پاکیزگی.

معنی کلمه نقا در فرهنگ فارسی

( اسم ) قطعه ای از رمل توده ریگ : چو جامه نگار گر شود هوا نقط زر شود بر او نقای او . ( منوچهری .د.چا.۸۴:۲ )
جمع نقاوه است ٠

معنی کلمه نقا در ویکی واژه

تودة ریگ.

جملاتی از کاربرد کلمه نقا

غیر نیرنگ تحیر در مقابل هیچ نیست بی‌نقابیهای ما معشوق و عاشق می‌شود
ای چو عنقا ز دام دهر برون شیر گردون شکار دام تو باد
من نیم هرچند قابل لیک گر بودی صواب در مدیحت میگرفتم از رخ مطلب نقاب
یکی از نقاط قابل توجه که در مجموعه کاخ‌های تخت جمشید وجود دارد، موجودیت کتیبه‌هایی است که مربوط به دوران شاهنشاهی هخامنشیان نمی‌شود. عضدالدوله دیلمی در آنجا دو کتیبه به خط کوفی به یادگار گذاشته و کتیبه‌های دیگری هم به عربی و فارسی از سده‌های بعد و اشخاص تاریخی دیگر در آنجا باقی‌مانده که آخرین آن‌ها مربوط به اواخر دوره قاجار است.
دی چاشتگه ز چهر فکندی نقاب را شرمنده ساختی همه روز آفتاب را
گفتند عارفان که: ادب را نگاه دار از قول پیر مدرسه و اهل خانقاه
نقاش باندازه کشد نقش تو را چون کاندازه ندارد صفت روی نکویت
بر هم افتاده دل و دیده برانداز نقاب تا همه عقد گهر روی نما بگشایند
برداشت چون نقاب ز رخ بزم در گرفت هنگامه ای ز شعلهٔ دیدار گرم شد
قفل دل زنگ بسته ما موقوف کلید بال عنقاست
جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت کمال عدل به فریاد دادخواه رسید
هستند را مشخص می‌کنیم و مجموعهٔ همهٔ این نقاط را