نفهم

معنی کلمه نفهم در لغت نامه دهخدا

نفهم. [ ن َ ف َ ] ( ص مرکب ) نافهم. بی فهم. که فهم ندارد. ( یادداشت مؤلف ). بی شعور. کودن. ابله. که عقل و شعوری ندارد. بی تمیز.

معنی کلمه نفهم در فرهنگ معین

(نَ فَ ) [ فا - ع . ] (ص . ) بی شعور، بی خرد.

معنی کلمه نفهم در فرهنگ عمید

آن که فهم و ادراک ندارد، بی عقل.

معنی کلمه نفهم در فرهنگ فارسی

(صفت ) بی شعور بی خرد : [ آدم نفهم ] .

معنی کلمه نفهم در ویکی واژه

بی شعور، بی خرد.

جملاتی از کاربرد کلمه نفهم

آسایش عزلت را، گفتیم و، نفهمیدند این مرتبه جویان را، کودن شمرد عاقل
افراد دارای ترس ریاضی تمایل دارند که از ریاضی دوری کنند. اما به این دلیل که ریاضیات بر مبنای خودش ساخته می‌شود، پرهیز از آن یادگیری را سخت‌تر می‌کند. اگر یک مفهوم ریاضی را نفهمید، آموختن مفهوم بعدی سخت‌تر می‌شود.
سعید نفیسی در این رابطه می‌گوید: "اورا به تیمارستان شهر نو که در آن زمان «دارالمجانین» می‌گفتند بردند، در قسمت عقب تیمارستان جایی به او اختصاص دادند. من نفهمیدم چه نشانه جنونی در این مرد بزرگ بود. همان بود که همیشه بود. مقصود از این کار چه بود؟ این یکی از بزرگترین معماهای حوادث این دوران زندگی ماست. "
کی شوم روشن سواد زلف او از دیدنی کس به یک خواندن نفهمد معنی پیچیده را
ز غفلت شکوه‌ها پرداختم اما نفهمیدم که خوبان را تغافل گوش می‌باشد زبان ابرو
درکنار فطرت ما داد عشق لوح محفوظ نفهمیدن رقم
بخسب از نفهمیدهٔ درد جان و گرنه بجای عزیزان مخسب
کس نفهمید که ریحان چه کدورت دارد ز من عاجز بی برگ و نوا در کشمیر
گفت ای یاران‌، به‌حق کردگار ما نفهمیدیم چیزی از بهار
درین غفلت سرا عرفان ما هم تازگی دارد سرا پا مغز دانش‌گشتن و چیزی نفهمدن
دیوانه کسی بوده است کو عشق نفهمیده است آنکس که بود عاشق دیوانه چرا باشد
هزار سال نفهمید ملتی که به فهم درازپوش فزون از درازگوش نبود