نفسی

معنی کلمه نفسی در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به نفس مربوط به نفس .

معنی کلمه نفسی در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَفْسِی: خودم (کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه میشود مثلاً "نفس الانسان" یعنی خود انسان و"نفس الحجر" یعنی خود سنگ است)
معنی سَفَهاً: خفت نفسی است که از کمی عقل ناشی میشود
معنی سُّفَهَاءُ: سبک مغزان ( از کلمه سفه به معنای خفت نفسی است که از کمی عقل ناشی میشود )
معنی سَفِیهاً: سبک مغز ( از کلمه سفه به معنای خفت نفسی است که از کمی عقل ناشی میشود )
معنی سَفِیهُنَا: سبک مغزما ( از کلمه سفه به معنای خفت نفسی است که از کمی عقل ناشی میشود )
معنی سَفَاهَةٌ: کم عقلی و نداشتن رأی ثابت( از کلمه سفه به معنای خفت نفسی است که از کمی عقل ناشی میشود )
معنی سَفِهَ نَفْسَهُ: خویش را به نادانی و سبک مغزی بزند( از کلمه سفه به معنای خفت نفسی است که از کمی عقل ناشی میشود )
معنی رَاوَدَتْنِی: تو ازمن خواهش کردی (درعبارت "رَاوَدَتْنِی عَن نَّفْسِی "یعنی ازمن درخواست کامجویی کردی)
معنی مُکْرَمِینَ: محترمین - اکرام شدگان - تکریم شدگان (معنای تکریم با تفضیل متفاوت است، چون تکریم معنائی است نفسی و در تکریم کاری به غیر نیست ، بلکه تنها شخص مورد تکریم مورد نظر است که دارای شرافتی و کرامتی بشود ، به خلاف تفضیل که منظور از آن این است که شخص مورد تفضیل...
معنی کَرَّمْتَ: برتری دادی - تکریم کردی(معنای تکریم با تفضیل متفاوت است، چون تکریم معنائی است نفسی و در تکریم کاری به غیر نیست ، بلکه تنها شخص مورد تکریم مورد نظر است که دارای شرافتی و کرامتی بشود ، به خلاف تفضیل که منظور از آن این است که شخص مورد تفضیل از دیگران بر...
معنی کَرَّمْنَا: برتری دادیم - تکریم کردیم(معنای تکریم با تفضیل متفاوت است، چون تکریم معنائی است نفسی و در تکریم کاری به غیر نیست ، بلکه تنها شخص مورد تکریم مورد نظر است که دارای شرافتی و کرامتی بشود ، به خلاف تفضیل که منظور از آن این است که شخص مورد تفضیل از دیگران ...
معنی کَرِیمٌ: بسیارگرامی - بسیار ارجمند و ارزشمند - بسیار صاحب کرم و بزرگوار(معنای تکریم با تفضیل متفاوت است، چون تکریم معنائی است نفسی و در تکریم کاری به غیر نیست ، بلکه تنها شخص مورد تکریم مورد نظر است که دارای شرافتی و کرامتی بشود ، به خلاف تفضیل که منظور از آن...
ریشه کلمه:
نفس (۲۹۸ بار)ی (۱۰۴۴ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه نفسی

در حشر رسولان خلف روی خراشند بر آتش وانفسی خود اشک بپاشند
جان من، همنفس باد سحر خواهد بود تا ز بویت نفسی در تن باد سحر است
این سخن به عمر خطاب رسید، عمر گفت: و اللَّه لو فعل ربّنا لفعلنا، و الحمد للَّه الّذی لم یفعل ذلک بنا. گفت: و اللَّه که اگر ربّ العزّة بما فرمودی، یعنی قتل نفس خویش، ما فرمان بردیمی، و الحمد للَّه که نفرمود، و این بار بر ما ننهاد. رسول خدا گفت بجواب عمر: «و الّذی نفسی بیده، الایمان اثبت فی قلوب المؤمنین من الجبال الرّواسی فی الأرض»، بآن خدایی که جان من بید اوست که ایمان در دلهای مؤمنان محکم‌تر است و نشسته‌تر از کوه‌های عظیم در زمین.
همچنین اکثر تارانتولاها دارای سیستم دفاعی جالبی هستند. آنها از طریق فرو کردن پرزهای بدن‌شان در موجوداتی که به آنها نزدیک می‌شوند، میتوانند خارش های بسیار شدیدی ایجاد کنند و اگر این پرزها وارد چشم یا مجاری تنفسی شود، می‌تواند مشکلات بسیار جدی‌ای را پدید آورند.
ای نوبت تو گذشته از چرخ بسی بی نوبت تو مباد عالم نفسی
در هر نفسی که می زنم در شب و روز نامی ز هزار و یک یکی یادم ده
رکن دین، صاعد مسعود که در هر نفسی دین و دولت را تازه ست بدو استظهار
ز آن تن روح صفت هر نفسی جان یابد قالب حسن، که زنده بمعانیست صور
مونس ما ای صبا بجز تو کسی نیست هم نفسی با تو بجویم نفسی نیست
در اکتبر ۱۸۴۸ ارتش شاه برای سرکوبی بابیان از تهران به مازندران گسیل گردید (تقریباً ۲ هزار نفر)، این نیروها هم از بابی‌ها شکست خورد. نیروهای تازه‌نفسی در حدود ۷۰۰۰ تن از تهران به سوی قلعه شیخ طبرسی فرستاده شد و محاصره دژ بابی‌ها آغاز گردید. روحانیون علیه بابی‌ها فتوای (جهاد) دادند اما ارتش شاه نیز کامیابی به‌دست نیاورد. سرانجام ارتباط ایشان با روستاهای پیرامون بریده شد.
این ویروس‌ها باعث عفونت مجاری تنفسی فوقانی (مانند تونسیلیت، سرماخوردگی، کروپ)، کونژنکتیویت، تهوع واستفراغ، برونشیولیت، پنومونی، گاستروانتریت و بسیار به ندرت انسفالیت ویروسی و سکته مغزی می‌شوند. داروی ضد ویروس اختصاصی ندارند.
گر مرا اطعمه دهر مسلم گردد اشتهایم عجب ار یک نفسی کم گردد
هر نفسی بگوییم عقل تو کو چه شد تو را عقل نماند بنده را در غم و امتحان تو
درمان دارویی در بیمارانی که به علت ویروسی دچار عفونت تنفسی شده باشند استفاده می‌شود و جراحی برای از بین بردن انحراف و پولیپ و برداشتن تومور کاربرد دارد.