نفسانی

معنی کلمه نفسانی در لغت نامه دهخدا

نفسانی. [ ن َ ] ( ص نسبی ) منسوب به نفس. از نفس. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نفس شود. || منسوب به نفس اماره. مقابل روحانی : متابعت وساوس شیطانی و موافقت هواجس نفسانی نمودی. ( سندبادنامه ص 86 ).
چه خبر دارد از حقیقت عشق
پای بند هوای نفسانی.؟

معنی کلمه نفسانی در فرهنگ عمید

مربوط به نفْس.

معنی کلمه نفسانی در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به نفس مربوط به نفس : پس جنباننده این جسم نخستین عقلی نبود و نه طبعی بلکه نفسانی بود . یا کیفیات نفسانی . حالاتی که در نفس انسانی جریان می یابد .

جملاتی از کاربرد کلمه نفسانی

در پی تدبیر نفسانی مرو بی خدا هرجا که میدانی مرو
ارسطو احتمالاً اولین کسی است که تطهیر را به معنی نفسانی آن به کاربرده است. وی این اصطلاح را در کتاب شعر به معنی تطهیر نفس از هواها و تمایلات به کاربرده است. بعد از آن استعمال این لفظ تعمیم یافت و به معنی تطهیر نفس از پیوندهای حسی به کار رفت.
گوئیم رسول مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم بآغاز از مرتبت اول و ثانی بحقیقت آگاه نبود و ایشانرا محدود و محسوس همی دانست پس بدین سبب همی آب بر سر کرد و پایها را همی شست بر مثال آن اندامها که مثل جسمانیان بر آن بود و چون مرتبت ناطق مرورا تمام شد (و) بمعراج نفسانی بر آسمان نفس کل باز شد بشناخت مر حدود روحانی را بحق شناختن ایشان آنگه سر و پای را مسح گرد و آن نشان دادن بود مر امت را که این دو حد محسوس نیستند بر ایشان اقرار باید گردن پس وصی او علیه السلام حقیقت آن اشارت بدانست و بر مراد او واقف گشت سرو پایرا مسح کرد و مخالفان او کز آنحال خبر نداشتند هم بحال پیشین باستادند و رای و قیاس کردند که اگر مسح روا باشد شستن تمامتر باشد و پاکیزه تر باشد و نیز گوئیم رسول علیه السلام بآغاز کار خویش بر موزه و عمامه مسح کشید بدان هنگام که تائید دو اصل بدو بمیانجی خیال نرسیده بود و پوشیده بود حال دو اصل روحانی عظیم بدو پس مسح بر موزه و عمامه بکشید و نشانی داد که اول و ثانی مرا پوشیده است و چون ایزد تعالی پوشش از بصیرت او باز کرد و حال روحانیان برو روشن گردانید چنانکه گفت قوله تعالی: لقد کنت فی غفله من هذا فکشفنا عنک غطاک فبصرک الیوم حدید همیگوید تواندر غافلی بودی ازین پیش و ما برهنه گردیم از تو روی پوش تو و دیدار تو امروز تیز است آنگه مسح بر سر برهنه و پای برهنه کرد و وصی او آنحال بدانست و اشارت او را بپذیرفت او نیز بر عمامه و موزه مسح نکرد و شیعت حق از پس او بر فتند و مخالفان حق اندر پوشش بماندند از بهر آنکه حال بدیشان پوشیده بماند و بر وصی او روشن گشت لاجرم امروز آنکسانی که نه اول را شناسند و نه ثانی را دانند مسح بر موزه و عمامه همی کنند و آن اقرار ایشانست بجهل خویش و پوشیدگی حق بدیشان و شیعت حق مسح بر سرو پای برهنه همی کنند و نشان همی دهند که حال بر ما پوشیده نیست بدان جهت بر موزه و عمامه مسح همی نکشند.
در جوانی چو صبح بر نزند نفسی در هوای نفسانی
الهی عبدالله را از سه آفت نگاه دار از وساوس شیطانی و خواهشهای نفسانی و غرور نادانی.
تصوّف دست بداشتن جمله حظوظ نفسانی بود و این بر دو گونه باشد: یکی رسم و دیگر حقیقت. و این آن بود که اگر وی تارک حظّ است، ترک حظ هم حظّی بود و این رسم باشد و اگر حظ، تارک وی است، این فنای حظ بود و تعلّق این به حقیقت مشاهدت بود. پس ترک حظ، فعل بنده بود و فنای حظ، فعل خدای -جلَّ جلالُه-. فعل بنده رسم و مجاز بود و فعل حق، حقیقت. و بدین قول، مبیَّن شد قول جنید -رَحِمَهُ اللّهُ- که پیش از این قول است.
تا گرد به جامه بر همی بینی آگاه نه ای ز گرد نفسانی