نفس
معنی کلمه نفس در لغت نامه دهخدا

نفس

معنی کلمه نفس در لغت نامه دهخدا

نفس. [ ن َ ] ( ع اِ ) جان. روح. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( از دهار ) ( از مهذب الاسماء ). روان. ( ناظم الاطباء ). قوه ای است که بدان جسم زنده ، زنده است. ( از مفاتیح ) : خواهی پادشاه و خواهی جز پادشاه هر کسی را نفسی است و آن را روح گویند. ( تاریخ بیهقی ص 100 ). در این تن سه قوه است... و هر یک از این قوتها را محل نفسی دانند. ( تاریخ بیهقی ).
گفتا ز نفس جثه مردم نصیب یافت
گفتم ز نفس نامیه مردم گزیده تر.ناصرخسرو.گفتم مقام عاقله نفس است بی گمان
گفتا مقام نفس حیات است بی مگر.ناصرخسرو.خرد را اولین موجود دان پس نفس و جسم آنگه
نبات و گونه گون حیوان و آنگه جانور گویا.ناصرخسرو.از عقل همه هوات خواهم
وز نفس همه ثنات جویم.خاقانی.آدمی با شرف نفس و عزت ذات هیچ نوع از انواع حبوب نمی یافت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 296 ).
هلاک نفس خوی زشت نفس است
نکو زد این مثل را هوشیاری.عطار.حیف بود مردن بی عاشقی
تا نفسی داری و نفسی بکوش.سعدی. || جوهری است مجرد متعلق به تعلق تدبیر و تصرف ، و او جسم و جسمانی نیست و این مذهب بیشتر محققان از حکما و متکلمان است. یا آنکه مجرد نیست یعنی نفوس اجسامی اند لطیف و به ذوات خود زنده و ساری در اعماق بدن که انحلال و تبدیل بدو راه نیابد و بقای او در بدن عبارت است از حیات ، و انفصال او عبارت است از موت ، و بعضی گویند نفس جزوی است لایتجزی در دل ، و بعضی برآنند که او قوتی است در دماغ که مبداء حس و حرکت است ، و بعضی گویند قوت نیست بلکه روحی است متکون در دماغ که صلاحیت قبول حس و حرکت دارد. ( از نفایس الفنون ). || خود هر کسی. خود هر چیزی. ( ناظم الاطباء ). خویشتن : بگیر از نفس خود پیمان به آن قسمی که فرستاده شده است به سوی تو. ( تاریخ بیهقی ص 313 ). گواه می گیرم خداوند تعالی را برنفس خود به آنچه نبشتم و گفتم. ( تاریخ بیهقی ص 319 ). پس هر که بیعت را می شکند بر نفس خود شکست آورده. ( تاریخ بیهقی ص 137 ).
هر آنکو نفس خود بشناخت بشناسد یقین حق را
امیرالمؤمنین این گفته شیر ایزد دیان.ناصرخسرو.با آنکه هست هر دو جهان ملک این و آن
نفس ترا اگر تو بخواهی مسخر اند.

معنی کلمه نفس در فرهنگ معین

(نَ فْ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - تن ، جسم . ۲ - شخص ، ذات . ۳ - جان ، خون . ۴ - حقیقت هر چیز. ۵ - روح ، روان . ج . نفوس . انفس .
(نَ فَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - دم ، هوایی که با تنفس وارد ریه می شود. ۲ - مهلت ، زمان . ج . انفاس .

معنی کلمه نفس در فرهنگ عمید

۱. حقیقت هر چیز.
۲. جان.
۳. [قدیمی] تن، جسد، شخص انسان.
۴. [قدیمی] خون.
* نفس اماره: (فلسفه ) نفس شیطانی که انسان را به هواوهوس و کارهای ناشایسته وامی دارد.
* نفس لوامه: (فلسفه ) [قدیمی] نفس ملامت کننده که انسان را از ارتکاب کارهای ناپسند ملامت می کند و از کردار زشت باز می دارد.
* نفس مطمئنه: (فلسفه ) قوۀ روحانی که خاص پیغمبران و پیشوایان دین و زهاد و پرهیزکاران است، وجدان آرام.
* نفس ناطقه: (فلسفه ) نفس ناطق، نفس انسانی.
۱. (زیست شناسی ) هوایی که در حال تنفس از بینی و دهان به ریه داخل و از آن خارج می شود، دم.
۲. عمل تنفس.
۳. زمان کوتاه.
* نفس عمیق: نفسی که هوا را به اعماق ریه برساند.
* نفس کشیدن: (مصدر لازم ) تنفس کردن، دم زدن.

معنی کلمه نفس در فرهنگ فارسی

نسیم هوا، دم، هوایی که درتنفس ازبینی ودهان به ریه، داخل میشود، انفاس جمع، جان، خون، تن، جسد، نفوس
( اسم ) نفس شراع . ( کشتی رانی ) بندی استکه به شراع دوخته شده و به دستور اتصال دارد ( سواحل خلیج فارس ) .

معنی کلمه نفس در فرهنگ اسم ها

اسم: نفس (دختر، پسر) (فارسی) (تلفظ: nafas) (فارسی: نفس) (انگلیسی: nafas)
معنی: جان و روح، دم و لحظه، نفس، عمل دو بازدم را گویند، مایه زندگی، کسی که وجودش مانند نفس کشیدن برای زندگی لازم است

معنی کلمه نفس در دانشنامه عمومی

نفس (ترانه بیانسه). «نفس» یا «ایگو» ( به انگلیسی: Ego ) تک آهنگی از هنرمند اهل ایالات متحده آمریکا بیانسه است که در سال ۲۰۰۹ میلادی منتشر شد. این تک آهنگ در آلبوم من. . . ساشا فیرس هستم قرار داشت.
این تک آهنگ در چارت های جزو ده ترانه اول قرار گرفت.
نفس (فیلم ۲۰۰۴). نفس ( به هندی: Shwaas ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۴ و به کارگردانی ساندیپ ساوانات است. در این فیلم بازیگرانی همچون آرون نالاواده، آشوین چیتاله، ساندیپ کولکارانی، آمروتا سوبهاش ایفای نقش کرده اند.
نفس (فیلم ۲۰۱۶). نفس ( به تلگو: Oopiri ) یا دوستی یک فیلم سینمایی هندی در ژانر کمدی - درام محصول سال ۲۰۱۶ و به کارگردانی وامسی پایدپالی و با بازی آکینی ناگرجونا، کارتی، تمنا باتیا، پراکاش راج، کالپانا است.
این فیلم بازسازی فیلم فرانسوی دست نیافتنی ها است.
نفس (فیلم ۲۰۱۷). نفس ( به انگلیسی: Breath ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۷ و به کارگردانی سایمون بیکر است. در این فیلم بازیگرانی همچون سایمون بیکر، الیزابت دبیکی، سامسون کولتر، بن اسپنس، ریچارد راکسبرا و ریچل بلیک ایفای نقش کرده اند.
معنی کلمه نفس در فرهنگ معین

معنی کلمه نفس در دانشنامه آزاد فارسی

نَفْس
این واژه معناهای گوناگونی به خود گرفته است. نزد حکما، نَفْس دَم یا نفخه ای است که جسم را حیات می بخشد و از آن نبات، حیوان و انسان می سازد. جان یا اصل سازمان دهندۀ موجودات زنده را فلاسفه ای نظیر دموکریتوس، امپدوکلس، اپیکوریان و رواقیان، اصلی مادی و فیثاغورسیان و افلاطونیان، اصلی غیر مادی می دانستند. ارسطو در رسالۀ دربارۀ نفس، که مرجع تفسیر های بعدی از این مفهوم است، نفس را در کل موجودات زنده مطالعه می کند. او نفس را صورت غیر مادی پیکرهای زنده و تفکیک ناپذیر از آن ها می داند و کارکردهای مختلفی برای آن قائل است که در سلسله مراتب زیر خلاصه می شود: غاذیه که نازل ترین مرتبه است و در همۀ موجودات وجود دارد و بر نفس گیاهی دلالت دارد؛ حاسّه که در حیوانات ظاهر می شود و به «نفس حیوانی» معطوف است؛ و عاقله یا ناطقه (مبداء ادراک کلیات و تفکر) که مخصوص انسان است و در رأس قوای نفس قرار دارد. و به «نفس انسانی» دلالت دارد. حکماً گفته اند که هر نفس بالاتری متضمن قوا و اعمال نفس پایین تر هم هست یعنی نفس حیوانی که بالاتر از نفس نباتی است، علاوه بر این که مبداء حس و حرکت است، مبداء تغذیه و نمو و تولید مثل نیز هست، بنابراین در حیوان دو نفس جداگانۀ نباتی و حیوانی وجود ندارد، بلکه نفس واحدی است که عمل نفس نباتی را نیز انجام می دهد. در انسان نفس ناطقه بالاترین مرتبۀ نفس است؛ و همین مفهوم، به مثابۀ مقوله ای غیرمادی، نامیرا و روحانی در فلسفه و دین ظاهر شده است. افلاطون در رسالۀ فدون با شبیه دانستن نفسِ شناسنده به مُثُل ابدی، نامیرایی نفس را استنتاج می کند. دکارت نیز گرچه نامیرایی نفس را اثبات نمی کند، اما آن را جوهری کاملاً جدا از جسم می داند. صدرالمتألهین شیرازی، معاصر دکارت، با توجه به نظریه حرکت جوهری، نفس را جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقا می داند و معتقد است که ماده در مرحله ای از سیر تکاملی خود، صورت غیرمادی و مجرد پیدا می کند (جسمانیَةالحدوث) که در بقاء خود نیاز به ماده ندارد (روحانیةالبقا). به بیان دیگر، نفس میوه ای است که بر درخت ماده می روید امّا در ادامه هستی نیازی به آن ندارد. بدین گونه دوگانگی موجود بین ماده و روح در فلسفه های دیگر بویژه فلسفۀ دکارت، در حکمت متعالیه صدرا ازبین می رود. فلاسفۀ اسلامی نوعاً معتقد به تجرد نفس بودند و در اثبات آن دلایل و براهین چندی اقامه کرده اند که از آن جمله می توان به ادلۀ ابن سینا و ملاصدرا اشاره کرد؛ امّا برخی متکلمین ملتزم به آن نبوده و آن را جسمی لطیف می دانسته اند. از دیدگاه دینی، نفس فروغی ملکوتی و نَفخه ای الهی است که انسان به سبب حائزبودن آن اشرف مخلوقات است. در باورهای بسیاری از ادیان، نفس بخش ناملموسی از وجود انسان است که پس از مرگ جسم مادی، باقی می ماند. در یهودیّت، مسیحیت، و اسلام عقیده بر این است که در پایان زندگی، دربارۀ نفس داوری می شود و برپایۀ لیاقتش به دوزخ یا بهشت می رود. یهودیت ارتُدوکس معتقد است که اغلب نفوس، نخست مدتی را در برزخ سپری می کنند تا از گناه پاک شوند و پس از آن به بهشت می روند. مسیحیت آن بخش از وجود را نفس می خواند که با فیض الهی قابل پاک شدن از گناه باشد. در ادیان دیگر ازجمله آیین هندو گمان می رود که نفس، گرفتار تناسخ می ماند تا زمانی که شخص به اشراق برسد و از چرخۀ نوزایی رها شود. بنابر آموزه های آیین بودا، نفس یا روح ماندگاری در کار نیست. پاپ ژان پل دوم در پیام سال نو ۱۹۹۰ اظهار داشت که «حیوانات نفس دارند و انسان باید با برادران کوچکش مهربان باشد و احساس همبستگی کند». این گفته در کلیسای کاتولیک بحث فراوانی برانگیخت که هنوز هم ادامه دارد. نفس در اصطلاح قرآنی، همان جان یا روان است. در قرآن مجید به نَفْس سوگند یاد شده (شمس: ۷ـ۸) و با توجه به شئون و کارکردهای مختلف آن، به سه نوع تقسیم شده است: ۱. نفس امّاره (یوسف: ۵۳)؛ ۲. نفس لوّامه (قیامت: ۲)؛ ۳. نفس مطمئنه (فجر، ۲۷ـ۳۰). نفس امّاره به پیروی از طبیعتِ حیوانی انسان را به پیروی از لذات و شهوات امر می کند. نفس لوّامه که همان «وجدان اخلاقی» است، انسان را در پیروی کورکورانه از قوای طبیعی سرزنش می کند و او را از ارتکاب امور زشت و غیراخلاقی بازمی دارد. نفس مطمئنه نفسی است که بر اثر تمرین اخلاقی و مجاهدت از نگرانی و تشویش و سرزنش نفس لوامه رهایی یافته و به آرامش رسیده است. در این مقام، شخص یکسره مطابق موازین اخلاقی عمل می کند. عارفان مسلمان گاه نَفْس را به معنیِ خودبینی و انانیت (منیّت) به کار می برند. این منیّت، نه تنها سالک را از سلوک بازمی دارد، بلکه دید او را آن چنان محدود می کند که نمی تواند از مجازی بودنِ هستی خود در برابر ذات حق که همانا هستی محض و قائم به ذات است، آگاهی یابد. نَفْس در کاربردی دیگر، به معنیِ مجموعۀ اخلاق ناپسندی که در خوی انسان متمکّن و ثابت شده نیز، استعمال می شود. نیز ← روح

معنی کلمه نفس در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] "ن ف س" در اصل لغت برخروج نسیم دلالت می کند و تنفس نیز به همین معنا می باشد. واژه نفس در کتاب های لغت، بیشتر به معنی ذات و حقیقت شی آمده است، "قتل فلان نفسه" یعنی ذات و حقیقت خودش را هلاک کرد.
در مورد نفس در کلام فلاسفه دو گونه تعریف یافت می شود؛ تعریفی که به نفس از منظر علاقه اش به جسم می نگرد و تعریف دیگر از حیث اینکه جوهری مستقل و قائم به ذات است؛ در صورت اول نفس صورت جوهری برای جسم آلی است و بالتبع این دو جوهر (نفس و جسم) صورت و هیولا برای جوهر مرکبی هستند که همان موجود زنده است و در حالت دوم هر کدام از نفس و جسم جوهر مستقلی هستند. در واقع باید گفت که این نفس یک چیز بیشتر نیست، اما گاهی به جنبه متعلق بودن آن به بدن، نظر می شود و گاهی به جنبه وجود جوهری آن که امری غیر از وجود تعلق آن به بدن است. برای روشن شدن این دو جنبه مثالی می آوریم: اگر ما بخواهیم "بنا" را تعریف کنیم، لزوما می باید از مفهوم "بنا" در تعریف آن استفاده کنیم، مثلا بگوییم: بنا کسی است که بنا یا ساختمان را می سازد و علت آن اینست که بنا یک مفهوم اضافی است و لذا برای شناسایی آن در نظر گرفتن نسبت آن با متعلق اضافه (بنا) ضروری است. حال، همین شخص بنا علاوه بر این جنبه بنا بودن، انسان نیز هست. ولی آیا با شناخت تعریف بنا، ما مفهوم انسان را نیز می توانیم بشناسیم؟ نکته مهم در اینجاست که در صورتی که موجود مجردی باشد و هیچ ارتباطی با بدن نداشته باشد فلاسفه نام عقل بر آن می نهند؛ اما اگر موجود مجردی (مثل نفس) باشد که با بدن در ارتباط است، ولی نگاه ما به آن جنبه ارتباطش با بدن نباشد، این نگاه به همان ذات نفس است که به جنبه تعلقی اش به بدن نظر نشده است که در مثال ما می شود نگاه به بنا نه از جنبه بنا بودن بلکه از جهت انسان بودن وی.
دیدگاه ملاصدرا
در خصوص این مطلب صدرالمتالهین نظریه خاصی دارد؛ برخلاف سایر حکما وی معتقد است که حقیقت نفس، یک حقیقت تعلقی و اضافی است. بنابراین اصلا نمی توان به او نگاه مستقل و بی ارتباط با بدن کرد. برخلاف بنا که دارای ذاتی مستقل است. همچنین نمی توان گفت که جنبه تعلقی نفس یک چیز است و حیثیت ذات نفس چیز دیگری است، بلکه حقیقت نفس، حقیقت تعلقی است.
تعریف نفس
تعریفی که ما خواهیم آورد، ناظر به حالت تعلقی نفس است که بنابر نظر ملاصدرا از حقیقت نفس جدایی ندارد و بنابر نظر سایر حکما، تعریفی غیر از ذات نفس است.برای نفس تعریفات گوناگونی ارائه شده است ولی قبل از آنکه به تعریف مفصل و مشخص کردن چارچوب های منطقی و دقیق نفس بپردازیم، به جهت آمادگی ذهن خواننده به تعریفی اجمالی از نفس اشاره می کنیم: "نفس قوه ای است که در جسم موجود است، یا به آن تعلق می گیرد و منشا آثار گوناگون می گردد". توضیح آنکه برخی اجسام دارای آثاری می باشند که به صورت یکنواخت از آنها ظهور می یابند. مثلا آتش همواره دارای سوزندگی یا ایجاد حرارت است، یخ نیز همواره سرد و خورشید همیشه سوزان است و نور افشانی می کند. بنابراین آثار این اجسام به صورت یکنواخت ظاهر می گردد، ولی اجسام دیگری هستند که آثار یکنواختی ندارند؛ مثلا، انسان گاهی نشسته است و گاهی ایستاده، زمانی می بیند و زمانی می شنود و همچنین دارای ادراکات متفاوتی است. این آثار از مبدا واحدی سرچشمه می گیرند که نام آن را "نفس" می گذاریم. در بیان تعریف مفصل از نفس، حکمای اسلامی تعریفی از نفس آورده اند که تقریبا همگی در آن اتفاق نظر دارند، گرچه گاها الفاظ ایشان در بیان مقصود گوناگون است. آن تعریف اینگونه است: "نفس کمال اول برای جسم طبیعی آلی دارای حیات بالقوة است". آنچنان که منقول است این تعریف اولین بار توسط ارسطو ارائه شده است. ابن سینا در کتاب شفاء این تعریف را با کمی تفاوت آورده است:"نفس کمال اول برای جسم طبیعی آلی است" صدرالمتالهین در کتاب اسفار نیز عین این تعریف را قبول کرده است. اما از افلاطون تعریف دیگری نقل شده است: "نفس جوهری است که جسم نیست و به بدن حرکت می دهد" که کمتر مورد قبول قرار گرفته است. بنابراین ما به بررسی تعریف اول که بزرگان فلاسفه مسلمان پذیرفته اند می پردازیم.
قیود تعریف نفس
...
[ویکی اهل البیت] وجود انسان مرکب از «بدن» و «روح» است؛ بدن انسان به تدریج رو به خرابی می رود، اما روح او حقیقت او است که بعد از زوال بدن باقی می ماند.
مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در تعریف نفس فرموده است: نفس، گوهری لطیف و ملکوتی است که این بدن جسمانی را برای رفع نیازهایش بکار می گیرد، همان طور که مولا خادم خودش را به انجام کاری وامی دارد و ذات و حقیقت انسان که درک می کند، همین جوهر ملکوتی است که در بدن انسان دارای لشکری جسمانی است که اعضای بدن است و دارای لشکری روحانی است که قوا و استعدادهای انسان است و خداوند می فرماید: یا در نفس های خودتان نمی نگرید؟ گاهی این گوهر ملکوتی روح نامیده می شود، چون حیات بدن متوقف بر اوست.
و گاهی او را قلب می نامند، چون حالات مختلف پیدا می کند و گاهی عقلش می نامند چون معلوماتی کسب می نماید و ادراکاتی پیدا می کند. بنابراین ملاک فضیلت و برتری انسان بر سایر حیوانات، نفس و روح انسانی است که از روح الهی گرفته شده است.
خداوند، وقتی آدم را خلق کرد، خطاب به فرشتگان فرمود: فَاذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِن رُّوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ (سوره حجر: 29) چون آفرینشش را به پایان بردم و از روح خود در آن دمیدم، در برابرش به سجده بیفتید.
نفس آدمی که حقیقت انسان است حالات گوناگون پیدا می کند و در هر حالی نام مخصوصی دارد. در اینجا به برخی از حالات نفس اشاره می کنیم:
الف- قرآن کریم، گاهی نفس را به صفت «مطمئنه» می خواند و می فرماید: یا ایَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی الی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً (سوره فجر: 27- 28) ای نفس مطمئنه! خشنود و پسندیده به سوی خدایت بازگرد.
این در حالی است که انسان در اثر قرب به پروردگار، حالت اطمینان و آرامشی یافته که جز خدا به چیزی نمی اندیشد و همه چیز را مقهور و مغلوب اراده الهی می داند به همین جهت، سختی و راحتی، غنا و فقر، بود و نبود، آرامش او را بر هم نمی زند و او خود را تسلیم امر الهی می بیند.
[ویکی نور] «نفس» متن سخنرانی های شیخ حسین انصاریان در ماه مبارک رمضان سال 1362ش در حسینیه هدایت تهران است که توسط محسن فیض پور، تحقیق و منتشر شده است. کتاب حاوی مطالبی درباره تربیت و تهذیب نفس و راه کارها و موانع آن است.
کتاب در یک جلد و 23 گفتار مشتمل بر عناوین متنوعی درباره نفس و تهذیب اخلاق تدوین شده است. اگرچه متن کتاب از نوشتاری سلیس و روان برخوردار است اما محقق کتاب سعی داشته است که مطالب سخنرانی بدون تغییر در جمله بندی از نوار پیاده شود و در آن دخل و تصرفی نداشته باشد.
اولین گفتار کتاب با موضوع تربیت نفس کلید رستگاری با آیه 36 از سوره یاسین شروع می شود. مؤلف با توضیح برخی از الفاظ این آیه شریفه و ذکر مطالب مهمی درباره آن، اهمیت سوره یاسین را که به تعبیر پیامبر اکرم(ص) قلب قرآن است، گوشزد می کند.
وی در ادامه به بیان الهامات الهی و اقسام آن می پردازد و چند داستان زیبا از این الهامات را به عنوان مؤید قول خود ذکر می کند که سزای توهین به بلال حبشی از آن جمله است:
«مردی به بلال توهین کرد، بعد ماری او را گزید. امیرالمؤمنین(ع) به دیدنش آمد، حالش خیلی بد بود. امیرالمؤمنین(ع) اشک در چشمش جمع شد، فرمود تو شیعه منی، انسانی مؤمن و خوب هستی، اما می دانی چرا این مار تو را گزید؟ فقط به دلیل توهینی که به بلال کردی، خدا نمی پسندد که تو با زبانت به یک عاشق خدا توهین کنی. ولی زود آگاه و بیدارت کرد.»
[ویکی الکتاب] معنی نَفْسٍ: نفـْس - جان - خود (کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه میشود مثلاً "نفس الانسان" یعنی خود انسان و"نفس الحجر" یعنی خود سنگ است)
معنی ضَبْحاً: درحال نفس نفس زدن (ضبح به معنای صوتی است که از نفس نفس زدن اسبان در حین دویدن شنیده میشود )
معنی نَفْساً: شخصی - کسی (کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه میشود مثلاً "نفس الانسان" یعنی خود انسان و"نفس الحجر" یعنی خود سنگ است)
معنی نَفْسِی: خودم (کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه میشود مثلاً "نفس الانسان" یعنی خود انسان و"نفس الحجر" یعنی خود سنگ است)
معنی کَادِحٌ: تلاشگری که به نفس نفس افتاده(کدح به معنای تلاش کردن ، و خسته شدن است . پس در این کلمه معنی سیر است و بعضی گفتهاند : کدح تلاش نفس است در انجام کاری تا اینکه آثار تلاش در نفس نمایان گردد )
معنی کَدْحاً: تلاشی که تلاشگر را به نفس نفس زدن بیندازد(کدح به معنای تلاش کردن ، و خسته شدن است . پس در این کلمه معنی سیر است و بعضی گفتهاند : کدح تلاش نفس است در انجام کاری تا اینکه آثار تلاش در نفس نمایان گردد )
معنی نَفْسِهِ: خودش - نفسش - جانش (کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه میشود مثلاً "نفس الانسان" یعنی خود انسان و"نفس الحجر" یعنی خود سنگ است)
معنی نَّفْسِهَا: خودش - نفسش - جانش (کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه میشود مثلاً "نفس الانسان" یعنی خود انسان و"نفس الحجر" یعنی خود سنگ است)
معنی نُّفُوسُ: نفسها - جانها(کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه میشود مثلاً "نفس الانسان" یعنی خود انسان و"نفس الحجر" یعنی خود سنگ است)
معنی نُفُوسِکُمْ: نفسهایتان - جانهایتان- دلهایتان(کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه میشود مثلاً "نفس الانسان" یعنی خود انسان و"نفس الحجر" یعنی خود سنگ است)
معنی نَفْسِکَ: خودت (کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه میشود مثلاً "نفس الانسان" یعنی خود انسان و"نفس الحجر" یعنی خود سنگ است. در عبارت "کفَیٰ بِنَفْسِکَ ﭐلْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً"با اینکه کلمه نفس مؤنث است فعل آن را مذکر آورده ، از این جهت ...
معنی تَنَفَّسَ: می دمد - نفس می کشد
ریشه کلمه:
نفس (۲۹۸ بار)
«نَفْس» در آیه، مجموعه جسم و جان است، اگر چه گاهی نفس در قرآن، تنها به روح نیز اطلاق می شود، و تعبیر به «چشیدن» اشاره به احساس کامل است; زیرا گاه می شود انسان غذایی را با چشم می بیند و یا با دست لمس می کند، ولی هیچ کدام از اینها احساس کامل نیست، مگر زمانی که به وسیله ذائقه خود آن را بچشد.
تعبیر به «نفس» ممکن است در سوره «حشر» به معنای هر یک نفر بوده باشد، یعنی هر انسانی باید به فکر فردای خویش باشد، و بدون آن که از دیگران انتظاری داشته باشد که برای او کاری انجام دهند، خودش تا در این دنیا است آنچه را می تواند از پیش بفرستد.
[ویکی فقه] نفس (قرآن). نفس به معناى جان، روح، روان، همگى شخص و سراپاى انسان و قوّه اى است که بدان جسم زنده است و قوّه مُدرکه آمده است
••• نفس انسان، منشأ و سرچشمه اعمال وى:... وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ ..
بقره/سوره۲، آیه۲۸۴.
••• خداوند، آگاه به امور نفسانى و جنبه روحانى انسان:۱. ... أَوْ أَکْنَنْتُمْ فِی أَنْفُسِکُمْ ... وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی أَنْفُسِکُمْ ....
بقره/سوره۲، آیه۲۳۵.
••• نفس، پدیده اى ارزشمند، در حدّ سوگند خوردن خداوند به آن:۱. وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها.
شمس/سوره۹۱، آیه۷.
...

معنی کلمه نفس در ویکی واژه

alito
respiro
دم، هوایی که با تنفس وارد ریه می‌شود.
مهلت، زمان.
انفاس.
تن، جسم.
شخص، ذات.
جان، خون.
حقیقت هر چیز.
روح، روان.
نفوس. انفس.

جملاتی از کاربرد کلمه نفس

گوش گل می‌درد از مژده هنگام صبوح زنده دارد نفس باد صبا نام صبوح
گره چو غنچه نباید زدن به تار نفس فکندنی است ز سر چون حباب بار نفس
به محفل تو که اظهار مدعاست تحیر نفس در آینه پنهان کند فغانش و لرزد
نباشد شکوه در محشر، شهیدان تغافل را نفس دزدیده از لعل خموشی می‌زند خونم
سیلا اغلب به عنوان یک واژهٔ اینوئیت، به «هوا» یا «تجسم شخصیت هوا» ترجمه می‌شود. در واقع اینوئیت‌ها از سیلا به عنوان آب‌وهوا، شرایط آب‌وهوایی یا خود هوا سخن می‌گویند و صفات انسانی برای آن قایل‌اند، مثلاً می‌گویند سیلا خشمگین است یا سیلا نومید شده‌است. اما سیلا چیزی بیش از آب و هوا است. آن را بن اصلی و ذهن کیهانی می‌دانند که شامل جهان طبیعی است و در هر فردی تجلی می‌یابد. سیلا مفاهم متعدد دارد، مثلاً همه فراگیرنده، روح زندگی بخش، آگاهی کیهانی و روح نفس که هر شخص را با آهنگ کیهانی وصل می‌کند و نفس فرد را با محیط زیست و شخص را به کیهان پیوند می‌دهد. روح یک شخص عنصری از سیلا به عنوان اصل وحدت ازلی است.
تا شوی ایمن از وساوس نفس این سخن نقش خاتم جان کن
سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی می‌گوید: «اسلامی‌کردن دانشگاه‌ها یک معنای عمیق و وسیع و جامعی دارد؛ و به اعتقاد من، از نان شب برای دانشگاه‌ها واجب‌تر است. اگر بخواهید دانشگاه، علمی هم بشود، باید اسلامی بشود؛ از شاخصه‌های اسلامی شدن، علمی شدن و عمیق شدن است، خودباور بودن استاد و دانشجو است، اتکا به نفس داشتن استاد و دانشجو است. همه مسئله این نیست که حالا یکی با آستین کوتاه بیاید، یکی با چهار تار موی پیدا بیاید. مسائل اسلامی کردن که این نیست. البته یکی از خصوصیات دانشگاه اسلامی این است که تدین در آن وجه غالب است؛ چون جامعه ما جامعه اسلامی است و تدین در آن، وجه غالب است.»
آن نفس خالص که با حق باشدت کان نفس ملکی محقق باشدت
ابن عطا را پرسیدند که بر خدای تعالی چه دشمن تر گفت رؤیت نفس و حالهای او و ازین دشمن تر عوض جستن بر فعل خود.
گر ننوشیده است در خلوت نبید مشک بوی از چه آید هر نفس بوی بهشت از کام صبح ؟
نفس که سلسله جنبان زندگانی بود به لب ز تیرگی دل چو دود آه رسید
دیده چرخ و چرخیان نقش کند نشان من زانک مرا به هر نفس لطف تو همنشین کند