نعمات

معنی کلمه نعمات در لغت نامه دهخدا

نعمات. [ ن ِ ع َ ] ( ع اِ ) نعمت ها. خوبیها. نیکیها. ( ناظم الاطباء ). ج ِ نعمة. رجوع به نِعمَة شود.
نعمات. [ ن ِ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ نعمة. رجوع به نِعمَة شود.
نعمات. [ ن ِ ] ( ع اِ ) ج ِ نعمة. رجوع به نِعمَة شود.

معنی کلمه نعمات در فرهنگ معین

(نِ عَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نعمت .

معنی کلمه نعمات در فرهنگ عمید

= نعمت

معنی کلمه نعمات در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع نعمت .

معنی کلمه نعمات در ویکی واژه

جِ نعمت.

جملاتی از کاربرد کلمه نعمات

و این تنعمات بعضی روحانی است و بعضی جسمانی. آنچ از تنعمات جسمانی است جز بواسطه آلات جسمانی در آن تصرف نتوان کرد. پس قالب جسمانی دنیاوی فانی را برنگ آخرت نورانی باقی حشر کنند که «یوم تبدل الارض غیرالارض». اگر چه همان قالب باشد اما نه بدان صفت دنیاوی بود.
وی نمی‌توانست اجازه دهد تا این جلسه پایان یابد، بدون اینکه فرصتی به تمامی شهروندان ایالات متحده داده شود تا با یک صدای واحد شکرگزاری صادقانه خود را به خدای متعال در مقابل نعمات فراوانی که به آنها ارزانی داشته‌است، تقدیم نمایند.
و این چنین آدم و حوا به عقد هم درآمدند و خداوند آن‌ها را وارد بهشت کرد و به آن‌ها اجازه خوردن و آشامیدن از همه نعمات بهشتی را داد جز یک درخت که گفت: «به این درخت نزدیک نگردید وگرنه از ظالمان هستید.»
قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «حوض ما بین عدن الی عمان شرابه اشدّ بیاضا من اللبن و احلی من العسل، من شرب منه شربة لا یظمأ بعدها ابدا و اول من یرده صعالیک المهاجرین. قلنا و منهم یا رسول اللَّه؟ قال الدّنس الثیاب الشعث الرؤوس الذین لا تفتح لهم ابواب السدد و لا یزوّجون المنعمات الذین یعطون ما علیهم و لا یعطون ما لهم.»