نفخه

معنی کلمه نفخه در لغت نامه دهخدا

نفخه. [ ن َ خ َ / خ ِ ] ( از ع ، اِ ) نفخة. یک بار دمیدگی. ( از ناظم الاطباء ). یک بار دمیدن. ( غیاث اللغات ). رجوع به نفخة شود. || دم. ( یادداشت مؤلف ).
- تا نفخه صور ؛ تا روز قیامت. تا صبح محشر. تا ابد :
شب را ز برای زنده ماندن
تا نفخه صور همبرآرم.خاقانی.حریفان خلوتسرای الست
به یک جرعه تا نفخه صور مست.سعدی.- نفخه روح ؛ کنایه از دمی باشد که جبرئیل در آستین مریم مادر حضرت عیسی ( ع ) دمیده بود. ( آنندراج ). نفخ روح :
ز یک نفخه روح عدلش چومریم
عقیم خزان بکر نیسان نماید.خاقانی.خاک چو مریم از صفت عیسی شش مهه به بر
کرده به سان مریمش نفخه روح شوهری.خاقانی.- نفخه صور ؛ دم صور. ( یادداشت مؤلف ). نفخ صور :
زنده شد لهو و شادی از پی آنک
نعره رعد نفخه صور است.مسعودسعد.نفس عاشقان و ناله کوس
نفخه صور در جهان بگشاد.خاقانی.دشت محرم صحن محشر گشته وز لبیک خلق
نفخه صور اندرین پیروزه پنگان دیده اند.خاقانی.من زنده به ذکر دوست باشم
دیگر حیوان به نفخه صور.سعدی.

معنی کلمه نفخه در فرهنگ معین

(نَ خِ ) [ ع . نفخة ] (مص م . ) یک بار دمیدن با دهان ، دم و غیره .

معنی کلمه نفخه در فرهنگ عمید

۱. دم، نفس.
۲. (پزشکی ) [قدیمی] ورم و آماس شکم.
* نفخهٴ صور: [قدیمی] بادی که اسرافیل در روز رستاخیز در صور یعنی شیپور خود می دمد و مردگان زنده می شوند: حریفان خلوت سرای الست / به یک جرعه تا نفخهٴ صور مست (سعدی۱: ۱۰۳ ).

معنی کلمه نفخه در فرهنگ فارسی

یکباردمیدن، ورم و آماس شکم، نفخه صور:بادی که، اسرافیل درروزرستاخیزدرصوریعنی شیپورخود، میدمدومردگان زنده میشوند
۱ - ( مصدر ) یک بار دمیدن با دهان دم و غیره . یا نفخه اسرافیل ( اسرافیلی ) دمیدن اسرافیل در صور نفخه صور:بیک نفخه اسرافیلی همه را در بسیط قیامت حاضر کند . ۲ - یک بار باد کردن . ۳ - ( مصدر ) پر شدن شکم از باد . ۴ - ( اسم ) ورم بادی سخت ورم ریحی آماس شکم .یانفخه روح .دمی که روح القدس در آستین مریم مادر عیسی دمید.
نفخه . یک بار دمیدگی . یک بار دمیدن .

معنی کلمه نفخه در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَفْخَةٌ: دمیدن(نفخ به معنای دمیدن هوا در داخل جسمی است بوسیله دهان یا وسیلهای دیگر - این معنای لغوی نفخ است ، ولی آن را بطور کنایه در تاثیر گذاشتن در چیزی و یا القاء امر غیر محسوسی در آن چیز استعمال میکنند )
معنی صَّاخَّةُ: صیحه شدیدی است که از شدتش گوشها کر شود ، و منظور از آن نفخه صور است .
معنی زَجْرَةٌ: نهیب - فریاد ("زجر"یعنی کسی را با تهدید به مذمت و یا کتک ، از کاری و یا راهی منصرف کنی اینکه نفخه دوم را زجره خوانده ، از این جهت بوده که انسان با این نهیب از نشاه مرگ به نشاه حیات ، و از باطن زمین به روی زمین منتقل میشود )
ریشه کلمه:
نفخ (۲۰ بار)

معنی کلمه نفخه در ویکی واژه

نفخة
یک بار دمیدن با دهان، دم و غیره.

جملاتی از کاربرد کلمه نفخه

نفخت فیه من روحی تو دریاب سوی آن نفخه دیگر زود بشتاب
غلام شعر بدانم که شعر گفته توست که جان جان سرافیل و نفخه صوری
معجز عیسوی و نفخه روح القدسی باطل السحر جهودان سیه کار آمد
نافه گشاست زلف او آشفته نفخه ای بجو خیز که داغ اندرون روی نهاده بربهی
در صور اسرافیل چون نفخه به امر حق دمید حشر خلایق اجمعین کرد آن خدای انس و جان
منم جان نفخهٔ ذات و بدان تو بجز من در دو عالم می ندان تو
ما زنده به ذکر دوست باشیم دیگر حیوان به نفخه صور
نه کار تست جانبازی چو منصور که تا یابی بری تا نفخهٔ صور
هزار نفخه صورست در جهان هر دم اگر نه مرده‌دلی پس چرا درین گوری؟
به خوف زندگان ازحمله مرگ به هول مردگان از نفخه صور