نفحات

معنی کلمه نفحات در لغت نامه دهخدا

نفحات. [ ن َ ف َ ] ( ع اِ ) بوهای خوش. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ج ِ نَفحَة. رجوع به نفحة شود :
ز بنفشه زار زلفش نفحات عید الا
سوی فخر دین و دولت شه دادگر نیاید.خاقانی.گوش هش دارید این اوقات را
درربائید اینچنین نفحات را.مولوی.نفحات صبح دانی به چه روی دوست دارم
که بروی دوست ماند که برافکند نقابی.سعدی.تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه ای از نفحات نفس یار بیار.حافظ.

معنی کلمه نفحات در فرهنگ معین

(نَ فَ ) [ ع . ] (اِ. ) بوی های خوش .

معنی کلمه نفحات در فرهنگ عمید

= نفحه

معنی کلمه نفحات در فرهنگ فارسی

جمع نفحه
(اسم ) جمع نفحه بویهای خوش : سلام و صلواتی که از مهب انفاس رحمانی با نفحات ریاض قدس همعنانی کند .

معنی کلمه نفحات در ویکی واژه

بوی‌های خوش.

جملاتی از کاربرد کلمه نفحات

جامی در نفحات الانس با بهره از مطالب مندرج در طبقات الصّوفیه، در شرح حال ابوعلی رودباری آورده‌است:
نفحات ریاض جان بخشش مرده را زنده کرده اندر حال
می ده ‌که نسیم سبزه در مغزم مشکین نفحات زلف دلدارست
باز صبح طرب از مطلع امید دمید نفحات ظفر از گلشن اقبال وزید
تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام نغمه‏ای از نفحات نفس یار بیار
نفحات خدای را از جان بپذیرید با صفا همگان
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم که به روی دوست ماند که برافکند نقابی
از قدمای عرفای جلیل القدر بوده. در بدو حال ملازمت می‌نموده. به سببی از اسباب ترک فرموده. ارادت به جناب شیخ جنید بغدادی داشته. تفصیل حالات و مقامات آن جناب در تذکرة الاولیا و نفحات مسطور است و برخی خود مشهور است از غایت اشتهار محتاج به اظهار نخواهد بود. مات فی سنهٔ اربع و ثلثین و ثلاث مائه:
زان جوهری که از نفحات نسیم او بی‌نفخ صوره مرده شود حی بیاورید
ترکا نفحات می از نافه اذفر به رخساره ام اصفر شد زان راح معصفر به
ز بنفشه‌زار زلفش نفحات عید الا سوی فخر دین و دولت شه دادگر نیاید