معنی کلمه نغنغ در لغت نامه دهخدا
ای میر ترا گندم دشتی است بسنده
با نغنغکی چند ترا من انبازم .
( لغت فرس ص 237 از حاشیه برهان قاطع چ معین ).
حاتم عهد شیخ ابواسحاق
که دهد زر به دامن و نغنغ.شمس فخری.
نغنغ. [ ن ُ ن ُ ] ( ع ص ) گول سست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). احمق. ضعیف. مضطرب. ( اقرب الموارد ). || کُس پرگوشت اطراف. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). کسی که کناره های آن پرگوشت باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). || ( اِ ) جائی میان کام و شوارب نای گلو. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). جای برآمدن نفس در حلق. ( از متن اللغة ).گوشت پاره ای است در حلق نزدیک لهازم. ( از بحر الجواهر ) ( از اقرب الموارد ). || گوشت پاره بن کام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از متن اللغة ). رجوع به نغنغتان شود. || تندی زیر بناگوش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || گوشت پاره سرخی که درزیر نوک خروس واقع شده. || گوشت پاره سرخی که در زیر نوک خروس واقع شده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تاج خروس. ( از اقرب الموارد ). || گوشت پاره بالای گردن شتر که در نشخوار کردن بجنبد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). ج ، نغانغ.
نغنغ. [ ن ِ ن ِ ] ( اِ صوت ) در تداول عامه ، آوازه بچه چون چیزی به سماجت خواهد. بانگ مکرر کودک آهسته چون چیزی طلبد و بدو ندهند، مانند ژکیدن در بزادبرآمدگان. ( یادداشت مؤلف ).