نغن

معنی کلمه نغن در لغت نامه دهخدا

نغن. [ ن َ غ َ ] ( اِ )ناف. ( جهانگیری ) ( رشیدی ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). || سوراخ ناف. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). || نانخواه. زنیان. تخمی است است که گاهی بر روی خمیر نان پاشند. ( از برهان قاطع ). نغنخلان. نغنخواد. نغنخوالان. نغنخوایین. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه نغن در فرهنگ معین

(نَ ) (اِ. ) سوراخ و دایرة ناف .
( ~. ) (اِ. ) نان ، خبز.

معنی کلمه نغن در فرهنگ عمید

۱. [مجاز] نان.
۲. (زیست شناسی ) نان خواه، زنیان.

معنی کلمه نغن در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - نان خبز . ۲ - نانخواه زنیان .

معنی کلمه نغن در ویکی واژه

سوراخ و دایرة ناف.
نان، خبز.

جملاتی از کاربرد کلمه نغن

ز خرمی همه شب تا گه دمیدن صبح چو بخت خویش نخفته ست و هیچ نغنوده ست
در جستن جام جم جهان پیمودم روزی ننشستم و شبی نغنودم
بدخواه تو نغنوده شادمان خرم بنشین تو شادمان بغنو
فرداست‌ که باید ز دو عالم مژه بستن گر یک دو سه روزی به تماشا نغنودیم
در عمر مرا با تو شبی خوش بودست زان وقت هنوز چشم من نغنودست
در این جهان که در او مرده می‌خورد مرده نخورد عاقل و ناسود و یک دمی نغنود
شب تا سحر می‌نغنوم و اندرز کس می‌نشنوم وین ره نه قاصد می‌روم کز کف عنانم می‌رود
که بر ساز تا سوی دشمن شوی بکوشی و ز تاختن نغنوی
مطرب خوش نوای من عشق نواز همچنین نغنغه دگر بزن پرده تازه برگزین
نغنود بخواب چشم مستش ناسود درون حق پرستش