نغمات

معنی کلمه نغمات در لغت نامه دهخدا

نغمات. [ ن َ غ َ ] ( ع اِ ) آوازهای خوش. ( غیاث اللغات ). ترانه ها و سرودها و آوازها. ( ناظم الاطباء ). ج ِ نغمة. رجوع به نغمة شود : و بر سطح دیگر انواع نغمات و اصناف اصوات... نشان کرده. ( سندبادنامه ص 65 ).

معنی کلمه نغمات در فرهنگ معین

(نَ غَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نغمه .

معنی کلمه نغمات در فرهنگ عمید

= نغمه

معنی کلمه نغمات در فرهنگ فارسی

(اسم ) جمع نغمه: ...پس موسیقی دراصطلاح علمی باشد که بدانند در آن احوال نغمات را از حیث ملایمت و منافرت ایشان بایکدیگر...

معنی کلمه نغمات در ویکی واژه

جِ نغمه.

جملاتی از کاربرد کلمه نغمات

هرگز نشنیده بود سامعه حق نیوش این کلمات بدیع در نغمات سروش
لطافت حرکات فلک به گاه سماع طراوت نغمات ملک به گاه ندا
ما مرغ دانه ذات بر طرف آب حیات از شوق در نغمات از عشق در لهبیم
نغمات عجب زند تارم که زهم برگسست او تارم
متی امتت کوس الشوق یغنی انین الوجد من نغمات عود
خامش کرده جملگان ناطق غیب بی‌زبان خطبه بخوانده بر جهان بی‌نغمات و گفت و گو
زیرک گفت : شنیدم که خروسی بود جهان گردیده و دامهایِ مکر دریده و بسیار دستانهایِ روباهان دیده و داستانهایِ حیلِ ایشان شنیده؛ روزی پیرامن دیه بتماشایِ بوستانی میگشت، پیشتر رفت و بر سرِ راهی بایستاد. چون گل و لاله شکفته، کلالهٔ جعدِ مشکین از فرق و تارک بر دوش و گردن افشانده، قوقهٔ لعل بر کلاه گوشه نشانده ، در کسوتِ منقّش و قبایِ مبرقش چون عروسانِ در حجله و طاوسانِ در جلوه، دامنِ رعنائی در پای کشان می‌گردید. بانگی بکرد ، روباهی در آن حوالی بشنید ، طمع در خروس کرد و بحرصی تمام میدوید تا بنزدیکِ خروس رسید. خروس از بیم بر دیوار جست. روباه گفت : از من چرا می‌ترسی ؟ من این ساعت درین پیرامن میگشتم ، ناگاه آوازِ بانگِ نماز تو بگوش من آمد و از نغماتِ حنجرهٔ تو دل. در پنجرهٔ سینهٔ من طپیدن گرفت و اگرچ تو مردی رومی نژادی ، حدیثِ اَرِحنَا که با بلال حبشی رفت در پردهٔ ذوق و سماع بسمعِ من رسانیدند ، سلسلهٔ وجد من بجنبانید ، همچون بلال را از حبشه و صهیب را از روم ، دواعیِ محبت و جواذبِ نزاعِ تو مرا اینجا کشید.
از ناله ما فارغی ای صاحب محمل در گوش تو گویی نغمات جرس است این
اتی الرّبیع قیل الهموم بالنغماتی بگیر جام شرابی بنوش آب حیاتی
آورده‌اند که در باغی بلبلی بر شاخ درختی آشیانه داشت. اتفاقاً موری ضعیف در زیر آن درخت وطن ساخته و از بهر چند روزه مقام و مسکنی پرداخته. بلبل شب و روز گرد گلستان در پرواز آمده و بربطِ نغماتِ دلفریب در ساز آورده. مور به جمع نفحات لیل و نهار مشغول گشته، و هزاردستان در چمن باغ به آواز خویش غره شده. بلبل با گل رمزی می‌گفت و باد صبا در میان غمزی می‌کرد. چون این مور ضعیف ناز گل و نیاز بلبل مشاهده می‌کرد، به زبان حال می‌گفت: از این قیل و قال چه گشاید؟ کار در وقت دیگر پدید آید.