نعومت

معنی کلمه نعومت در لغت نامه دهخدا

نعومت. [ ن ُ م َ ] ( ع مص ) نعومة. رجوع به نعومة شود. || ( اِمص ) نرمی. استرخاء. نرمی و نازکی. ( یادداشت مؤلف ).
نعومة. [ ن ُ م َ ] ( ع مص ) نرم و نازک گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نازک و نرم شدن. ( از تاج المصادر بیهقی ). ناعم و لین شدن. ( از متن اللغة ): نعم الشی ٔ؛ لان ملمسه ، فهو ناعم. نَعمَة. ( متن اللغة ). || خوش عیش شدن. ( یادداشت مؤلف ). وسعت گرفتن زندگی و مرفه شدن. ( از متن اللغة ). نَعمَة. ( متن اللغة ).

معنی کلمه نعومت در فرهنگ معین

(نُ مَ ) [ ع . نعومة ] (اِمص . ) نرمی ، ملایمت . مق خشونت .

معنی کلمه نعومت در فرهنگ عمید

۱. نرم و نازک شدن.
۲. [مقابلِ خشونت و درشتی] ملایمت، نرمی.

معنی کلمه نعومت در فرهنگ فارسی

نرم ونازک شدن، ملایمت ونرمی، ضدخشونت ودرشتی
( اسم ) نرمی ملایمت مقابل خشونت درشتی .

معنی کلمه نعومت در ویکی واژه

نرمی، ملایمت. مق خشونت.

جملاتی از کاربرد کلمه نعومت

اما عامی که خواهد در مالداری، خود را شبیه به این اشخاص نماید مانند این است که افسونگری صاحب وقوف، ماری را بگیرد که تریاق آن را بکشد و طفلی آن را ببیند و شکل مار و خط و خال آن و نعومت و نرمی آن در نظر او جلوه کند، اقتدا به آن افسونگر نموده، ماری را بگیرد، و دفعه آن مار، او را بکشد.
گفت: هیهات چه می گویی، آنچه دل می برد و هوش می ربود روحی بود در قالب تناسب اعضاء و نعومت بدن و لطافت جلد و ملایمت آواز دمیده، چون آن روح از این قالب مفارقت کرد با قالب مرده، چه عشق بازم و بر گل پژمرده چه نغمه آغازم.