نعناع

معنی کلمه نعناع در لغت نامه دهخدا

نعناع. [ ن َ ] ( ع اِ ) نعنا. رجوع به نعنا شود.

معنی کلمه نعناع در فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (اِ. )گیاهی است از تیرة دو لپه ای های پیوسته گلبرگ که سردستة تیرة نعناعیان می باشد و جز سبزی های خوراکی است . این گیاه همة آثار نیرو دهنده و باد شکن و خلط آور را دارا است . ، ~ داغِ چیزی را زیاد کردن چیزی را زیاد بزرگ و مهم جلوه دادن .

معنی کلمه نعناع در فرهنگ عمید

گیاهی با برگ های بیضی و دندانه دار، ساقه های بلند، و گل های ریز سرخ یا بنفش که از سبزی های خوردنی است و عطر مخصوصی دارد. خشک کردۀ آن در بعضی از غذاها به کار می رود. ضد نفخ و ضد قی و محرک است. از برگ آن اسانسی می گیرند که در طب و عطرسازی استعمال می شود. ریشه یا پاجوش های آن را می کارند و سه یا چهار سال دوام دارد، پونۀ باغی، پودنۀ باغی.

معنی کلمه نعناع در فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است از رده دو لپه ییهای پیوسته گلبرگ که سر دسته تیره نعناعیان میباشد و جزو سبزیهای خوراکی است.این گیاه دارای تمام اسانس ها و خواص پودنه است و برگهایش کرک کمتری دارند ولی بریدگیهای کنار برگهای آن بیشتر از پودنه و اسانس آن نیز از پودنه ملایم تر است . این گیاه همه آثار نیرو دهنده و با دشکن وخلط آور پودنه را داراست.از این گیاه اسانسی بنام مانتول استخراج میکنند که جهت خوشبو کردن داروها و برخی آب نباتها و شیرینی ها بکارمیرود . علاوه برین در معالجه التهابات مخاط بینی و گلو و دهان اسانس مزبور مورد استعمال دارد . از انساج نعناع نوعی کافور قابل تبلور نیز بدست میاورند که مانند کافور معمولی بکار میرود . دم کرده برگ نعناع را جهت تقویت و رفع نفخ معده و روده مصرف میکنند . برگهای خشک و نرم شده نعناع جهت خوشبو کردن ماست و دوغ و سرخ شده آن در روغن که بنام نعنا داغ موسوم است جهت خوشبو کردن برخی آش ها بکار میرود لمام نعناسبز مشی نعنع راقوته . یا نعنای آبی . ۱ - نعنای وحشی . ۲ - پودنه . ۳ - نعنای قرمز . یا نعنای طبی . سوسنبر . یا نعنای قرمز . گونه ای نعناع که در لبه رودخانه ها و در جریان آبهای ملایم و کم عمق میروید و چون برگهایش قرمز رنگند باین نام موسوم است نعنای آبی. یا نعنای فلفی. سوسنبر . یا نعنای وحشی . ۱ - پودنه . ۲- گونه ای نعناع که در کنار نهرها میروید

معنی کلمه نعناع در فرهنگ اسم ها

اسم: نعناع (دختر) (عربی) (تلفظ: nana) (فارسی: نعناع) (انگلیسی: nana)
معنی: نعنا، گیاهی کاشتنی و خوشبو

معنی کلمه نعناع در دانشنامه آزاد فارسی

نَعْناع (mint)
گیاهی علفی و معطر، از لبدیسان (نعناعیان)، متعلق به جنس نعناع Mentha. این گیاه در مناطق معتدل به فراوانی یافت می شود. دارای ساقه های چهارگوش، ریشه های خزنده، و سنبله هایی با گل های معمولاً صورتی یا متمایل به ارغوانی اند. نعناع باغی و نعناع جزو این تیره اند. گیاهان جنس نعناع دارای اسانس مانتولاند و از قدیم آن ها را مقوی معده و ضد اسپاسم دانسته اند و به صورت عرق نعناع یا جوشانده مصرف می کنند. تقریباً بیشتر گونه های نعناع خوراکی اند. از این جنس پنج گونه و چندین جور در ایران می روید.

معنی کلمه نعناع در ویکی واژه

نَ
گیاهی است از تیره دو لپه‌ای‌های پیوسته گلبرگ که سردسته تیره نعناعیان می‌باشد و جز سبزی‌های خوراکی است. این گیاه همه آثار نیرودهنده و بادشکن و خلط‌آور را داراست.
~ داغِ چیزی را زیاد کردن: چیزی را زیاد بزرگ و مهم جلوه دادن.

جملاتی از کاربرد کلمه نعناع

آش آذربایجان یک نوع از انواع آش‌های اصیل ایرانی و همان‌طور که از اسمش پیدا است متعلق به آذربایجان است که در طبخ آن از لپه، بلغور، سبزی (شوید، تره، پیازچه، نعناع، مرزه، ریحان) استفاده می‌شود.[نیازمند منبع]
اسانس اسطوخودوس، مرکب از نوعی ستن (با بوی کامفر و نعناع) سینئول، الکل و لینالول است.
بعد از پخته شدن گوشت آن را با گوشتکوب خوب بکوبید تا له شود و مجدداً آن را به آش که حبوبات، نمک و فلفل، برنج و سبزی خرد شده را هم به آن اضافه کرده‌اید، بیفزایید و مرتّب بهم بزنید تا آش ته نگیرد و جا بیفتد. پس از آماده شدن آش، آن را در ظرف بزرگی کشیده و روی آن را با نعناع داغ و پیاز داغ تزئین کنید.