نعل

معنی کلمه نعل در لغت نامه دهخدا

نعل. [ ن َ ] ( ع اِ ) پساهنگ و بشک و آهنی که برکف سم ستور میخ کنند تا سوده نگردد. ( ناظم الاطباء ).آنچه بدان سم ستور را از سودگی نگاه دارند. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از ناظم الاطباء ) :
ز آواز گردان بتوفید کوه
زمین شد ز نعل ستوران ستوه.فردوسی.همی آتش افروخت از نعل او
همی خون چکید از برلعل او.فردوسی.یکی بارگی برنشسته سیاه
همی گرد نعلش برآمد به ماه.فردوسی.روز بزم از بخش مال و روز رزم از نعل خنگ
روی دریا کوه و روی کوه چون دریا کند.منوچهری.اسبی سخت قیمتی نعل زر زده و زین در زر گرفته. ( تاریخ بیهقی ص 535 ). و بر اثر رسول استران موکبی می آوردند با صندوقهای خلعت و ده اسب از آن دو با ساخت زر و نعل زر. ( تاریخ بیهقی ص 43 ).
همی جست چون تیر و رفتار تیر
ز نعلش زمین چون ز باد آبگیر.اسدی.بجای نعل ماهی بسته بر پای
بجای درّ پروین بسته در بش.اسدی.سوار مرکب اقبال سعد دین که سزد
سم سمند ورا ماه نعل و میخ سها.سوزنی.مرابه تازه در آتش نهادگوئی نعل
هر آتشی که جدا شد ز نعل یکرانش.ظهیر.از برای نعل یکرانش بهر سی روز چرخ
از مه نو نعل و مسمار از ثریا ساخته.مبارکشاه.گفتم ای دل بهر دربان جلال
نعل اسب از تاج دانائی فرست.خاقانی.از بوس لبهای سران بر پای اسب اخستان
از نعل اسبش هر زمان یاقوت مسمار آمده.خاقانی.نعل پی اسب اوست وز عمل دست اوست
آن ده و دو نرگسه بر سر کیوان او.خاقانی.سم بادپایان پولادنعل
به خون دلیران زمین کرده لعل.نظامی.شاه در آن باره چنان گرم گشت
کز نفسش نعل فرس نرم گشت.نظامی.گر از نعلش هلال اندازه گیرد
فلک را حلقه در دروازه گیرد.نظامی.نعل اسبش را چه نقص ارخواند برجیسش هلال
قیمت کالا نگردد کم به طعن مشتری.سلمان ساوجی.مشتری گر نعل اسبت ماه نو خواند مرنج
نیست کالا را ز طعن مشتری چندان زیان.سلمان ساوجی.نعل هم ز آهن است و می نکند
آنچه وقت هنر حسام کند.

معنی کلمه نعل در فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - کفش . ۲ - قطعه آهنی که زیر سُم چهارپایان می زنند برای محافظت از آن . ، ~ در آتش نهادن (کن . ) بی قرار کردن ، مضطرب نمودن .

معنی کلمه نعل در فرهنگ عمید

۱. قطعه آهنی که به پاشنۀ کفش یا به سم ستور می زنند.
۲. [قدیمی] کفش، پا افزار.
* نعل در آتش نهادن:
۱. انداختن نعل اسب در آتش، عملی که غرائم خوانان و افسونگران انجام می دادند و برای حاضر ساختن کسی که در سفر بود نام او را بر نعل اسب می نوشتند و در آتش می انداختند و افسون می خواندند و معتقد بودند که آن شخص در هرکجا که باشد بی قرار می شود و فوراً حرکت می کند.
۲. [قدیمی، مجاز] بی قرار بودن.
* نعل واژگون: ‹نعل باژگونه، نعل باشگونه›
۱. نعل وارونه، نعلی که وارونه به پای اسب بزنند برای رد گم کردن. &delta، در قدیم فراریان برای آنکه کسی رد آن ها را پیدا نکند نعل های وارونه به دست وپای اسب خود می زدند تا رد پای اسب در جهت مخالف راهی که رفته اند بر زمین بماند.
۲. [قدیمی، مجاز] خدعه به کار بردن برای فریب دیگران، عملی که دیگران را به اشتباه بیندازد، کار غلط انداز.

معنی کلمه نعل در فرهنگ فارسی

کفش، پاافزار
(اسم ) ۱ - کفش پا افزار . ۲ - قطعه ای آهنی که بپاشنه کفش یاسم چارپاکوبند: پیش نعل سمند او خارا همچو در پیش مه کتان باشد . ( وحشی بافقی .چا.امیرکبیر ۱۸۷ ) جمع : نعال . ۳ - نعل زدن : تو نبینی که اسب توسن را بگه نعل برنهند لبیش . ( عنصری لغ. : لبیش ) ۴ - ( کشتی ) آلتی که کشتی گیران با آن ورزش میکرده اند . امروزه آنرا [سنگ نعل] گویند . توضیح میرنجات سنگ و نعل را جداگانه وصف کرده : جگر سنگ شود خون ز نگاه مستش دل سنگین بتان سنگ صفت در دستش نعل هرگه بکف آن لب مهوش دارد ماه نو در هوسش نعل در آتش دارد . ( گل کشتی . توبا۳۸۹ ۴۷ - ۴۶ ) یا نعل بازگون ( باژگون باژگونه ).اجرای امری بطوری که دیگران متوجه نشوند. یا نعل شام. ۱ - ماه قمر. ۲ - دمیدن صبح . یانعل و داغ .رسمی بود که قلندران و عاشق پیشگان سینه خود را داغ میزدند و بوسیله ناخن تراش شکل بر سینه ظاهر میکردند : برسینه نعل و داغم بس لاله و گل من تا کی نگه چرانی در باغ وراغ مردم ? ( ظهوری سراج اللغات فرنظا. ) یا گاهی به نعل و گاهی بمیخ زدن. دو جانبه بازی کردن ظاهرا و باطنا علیه کسی یا جمعیتی رفتار کردن . یا نعل باژگون ( باژگونه باشگونه وارون وارونه واژگون واژگونه واژون واژونه ) زدن . کاری را طوری انجام دادن که دیگران متوجه نشوند. توضیح مرسوم بودکه دزددرموقعی که میخواست کسی نفهمد از کدام جا رفته نعل وارونه باسب خود میزد تا نشان پاهای اسب بعکس راهی که رفته بر خاک نقش بندد . جنگیان نیز در مقام خدعه جنگی چنین میکرده اند . یا در آتش افکندن (انداختن داشتن نهادن ) . بیقرار گردانیدن کسی را در عشق دیگری . توضیح در علوم مکنونه رسم است که بر روی نعل اسب نام محبوب و معشوق را با بعض اوراد نویسند و آنرا در آتش نگاهدارند . معتقدند تا زمانی که آن نعل در آتش باشد محبوب شدیداد لباخته عاشق باشد و گویند برای رهایی از تاثیر این طلسم باید آن نعل را از آتش در آورند و سوراخ کنند . فلفل در آتش افکندن . یا نعل در آتش بودن. بی قرار بودن مضطرب بودن .
نعل پوشیدن . نعلین در پای کردن .

معنی کلمه نعل در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَلَائِدَ: قربانیهای نشاندار(کلمه قلائد جمع قلاده به معنای گردن بند است ، و درعبارت به معنای هر چیزی است مانند نعل و مثل آن ، که به عنوان نشانه ی قربانی ، به گردن حیوان میاندازند و به این وسیله اعلام میکنند - که این شتر یا گاو یا گوسفند قربانی راه خدا است تا اگ...
تکرار در قرآن: ۱(بار)
نعل به معنی کفش است. یعنی: هردو کفشت را بکن که تو در وادی پاک طوی هستی. در «خلع» علت این خطاب را که به موسی «علیه‏السلام» آمده گفتیم این لفظ بیشتر از یکبار در کلام الله نیامده است. در نهج البلاغه خطبه 33 هست که آنحضرت به ابن عباس فرمود:«ما قیمَةُ هذَا النَّعْلِ» قیمت این کفش چقدر است؟

معنی کلمه نعل در ویکی واژه

کفش.
قطعه آهنی که زیر سُم چهارپایان می‌زنند برای محافظت از آن. ؛ ~ در آتش نهادن (کن.)
بی قرار کردن، مضطرب نمودن.

جملاتی از کاربرد کلمه نعل

پس جهان صدباره چون پیموده کرد ای عجب نعلین آهن سوده کرد
حسن عالمسوز دارد بی قرار اندیشه را نقش شیرین نعل در آتش گذارد تیشه را
سپس در دوره ناصری در سال ۱۲۸۲ ه. ق، ملا حسنعلی حسنی در ایام حکومت قاسم خان والی بنای بقعه بزرگی را در این مکان با صحن و ایوان و مسجد و سرداب آغاز کرد که پس از مرگ او به پایان رسید و تصویر آن در کتاب‌های جهانگردان و اروپایی‌ها به چاپ رسیده‌است.
نعل سفرم جای دگر بود در آتش در سایه دنیا مژه ای خفتم و رفتم
عباس آقازمانی بعد از بازگشت از سفارت ایران در پاکستان، در سال ۱۳۶۳ به شهر قم رفت و به تکمیل تحصیلات دینی خود تا سطح خارج فقه و اصول، در حوزه علمیه قم پرداخت. در این دوره، هنگامی که حسینعلی منتظری قائم‌مقام روح‌الله خمینی (نخستین رهبر جمهوری اسلامی) بود، نمایندگی ولی فقیه را در امور افغانستان، بر عهده داشت.
تا ز چشم شور ارباب خرد ایمن شوند می زنند از داغ، نعل واژگون دیوانگان
ازیرا ماه نو بر نیلگون طاق بود چون نعل زر بر سم اشهب
چند نعلین ز پابوس تو فرد جفت باشد به هزاران غم و درد
نعل وارون نشود رهزن ماراست روان کز ره دیر مکرر به حرم آمده ایم
حسینعلی منتظری یکی از مخالفان این اعدام‌ها بود. او در ۱۳۵۷ با بستن خانه‌های کارگران جنسی و تعطیلی شهر نو مخالفت کرد.[نیازمند منبع]
حسینعلی علی رزم آرا در خصوص مردم شناسی این روستا در حدود ۷۰ سال پیش نوشته است،جمعیت اهالی ۴۴ نفر است که عمداتا به زبان لری سخن می گویند.
شحنهٔ نوروز نعل نقره خنگش ساخته است هر زری کاکسیر سازان خزان افشانده‌اند
گر‌چه بی رحم است اما بی‌بصیرت نیست حسن نعلِ گلگون می‌نماید تیشهٔ فرهاد را
زودا که داغ حکمت خواهد گرفت یکسر از گوش صبح اشهب تا نعل شام ادهم
کناره‌گیرنده‌ها: دیوید نعلبندیان، دومینیکا سیبولکووا، مردی فیش