نعال

معنی کلمه نعال در لغت نامه دهخدا

نعال. [ ن ِ ] ( ع اِ ) ج ِ نعل ، به معنی کفش است. رجوع به نَعل شود :
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد.سعدی. || نعل اسب. ( از غیاث اللغات ) :
گشته از میخ نعال مرکبان تحت الثری
گاو را چون خانه زنبور در تن استخوان.عبدالواسع جبلی. || صَف ِّ نعال ؛ کفش کن. پائین اطاق. آستان. آستانه. درگاه. پایگاه. پایگه. ( یادداشت مؤلف ) :
بود که صدرنشینان بارگاه قبول
نظر کنند به بیچارگان صف نعال.سعدی.
نعال. [ ن َع ْ عا ] ( ع ص ) نعل بند. که نعل بر ستوران بندد :
آن کمیت گهری را که تو دادی به رهی
جز به شش میخ برآن نعل نبندد نعال.فرخی.

معنی کلمه نعال در فرهنگ معین

(نِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - جِ نعل ، کفش ها، پاپوش . ۲ - پایین مجلس ، درگاه .

معنی کلمه نعال در فرهنگ عمید

۱. = نعل
۲. درگاه، پایین مجلس: صف نعال.

معنی کلمه نعال در فرهنگ فارسی

درگاه وپایین مجلس
(اسم ) جمع نعل : ۱ - کفشها پاافزارها. ۲ - کفشکهای ستوران : و از غبار نعال باد پایان چشم ملک خیره گشت .
نعل بند . که نعل بر ستوران بندد

معنی کلمه نعال در ویکی واژه

جِ نعل ؛ کفش‌ها، پاپوش.
پایین مجلس، درگاه.

جملاتی از کاربرد کلمه نعال

ترکمنعالم - ۱۱۲۰۴ افقی سیمبل ریت ۲۵۰۰
ز اجتماع سلیمان شرع با بلقیس رواق صرح ممّرد شدست صفّ نعال
بهر استدعای خدمت قدسیان استاده‌اند صف صف اندر بارگاهت لیک رد صف نعال
ماهتاب از صیقل نعل نعالش یافت پرتو آفتاب از پرتو روی بلالش خوشه چین شد
پس درست شد که بقا و صلاح عالم اندر قرآنست و قرآن سخن خدایست سوی خلق اندر بپای داشتن علم و عمل از بهر آنکه مردم را توانائی بدین دو رویست یا بکنند چون نماز و روزه و زکوه و حج و جهاد و جز آن یا بدانند معانی آنرا و بشناسند نفس لطیف را و تصور کنند مر عالم لطیف را (و) بدلایل ازینعالم کثیف بدانعالم لطیف روند.
نعال بارگاه ترا گرد دستگاه بر جای نعل و میخ هلال و بنات باد
نعال مرکب او زیب گوش گردون گشت قبار درگه او کحل چشم اختر شد
ملک بخدمتش از سالکان راه رضاست فلک بدرگهش از ساکنان صف نعال
خورشید نور خویش نگسترده بر زمین جز بهر آن که بوسه زند بر نعال تو
هلال تیره شود بر فلک ز مرکب تو هلال شکل‌ کند خاک تیره را به نعال
به طیر ماند کش تنگ درکشد رایض به طور ماند کش نعل بر زند نعال