نضیر. [ ن َ ] ( ع اِ ) زر. ( غیاث اللغات ). زر و سیم. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نَضر. نُضار. نِضار. انضر. ( المنجد ). || ( ص ) تازه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). باآب. ( آنندراج ). تازه و آبدار. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ).ناضر. نَضِر. ( المنجد ) ( از اقرب الموارد ). بانضرت. ( یادداشت مؤلف ) شاداب. باطراوت. سرسبز : ای لاَّل معنوی از نظم الفاظت نضید وی ریاض خسروی از فیض الطافت نضیر.سلمان ساوجی.چشم دولت ز سواد قلمت گشته منیر باغ دانش ز سحاب کرمت گشته نضیر. رجوع به ناضر شود. || جمیل. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). گویند: غلام غض نضیر، و هی : غضة نضیرة. ( اقرب الموارد ). نضیر. [ ن َ ] ( اِخ ) نام قبیله ای از یهود که در ظاهر مدینه سکونت داشتند و پیغامبر با آنان جنگید. ( از معجم البلدان ) ( آنندراج ). نام گروهی از یهودان خیبر و منسوب به آن را نضری گویند بر خلاف قیاس. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
شاداب، سبزوخرم، زیباوتازه رو ۱ - ( صفت ) ۱ - تازه و شاداب و خرم . ۲ - ( اسم ) زر و سیم . نام قبیله ای از یهود که در ظاهر مدینه سکونت داشتند و پیغامبر با آنان جنگید . نام گروهی از یهودان خیبر و منسوب به آن را نضری گویند بر خلاف قیاس .
گر بپژمرده است گل در بوستانها باک نیست دولت سامی سیفی سال و مه بادا نضیر
همزمان با هجرت محمد از مکّه به یثرب، سه طایفه یهود به نامهای بنیقریظه، بنینضیر و بنیقینقاع در آن شهر زندگی میکردند؛ با ورود محمد به شهر یثرب، بعضی از یهودیان آیین اسلام را نپذیرفتند زیرا از دیدگاه ایشان پیامبری به بنیاسرائیل منحصر بود. سرانجام به دلیل اقدام یهودیان علیه مسلمانان در جریان جنگ احزاب (با وجود اینکه قرارداد صلح بین مسلمانان و یهودیان منعقد شده بود و یهودیان متضمن شده بودند که با مسلمانان در صلح باشند) سه جنگ بین مسلمانان و یهودیان درگرفت و هر سه قبیله بنیقینقاع، بنیقریظه و بنینضیر سرکوب شدند.
برخی نام این سوره را سوره بنی نضیر گفتهاند. زیرا قسمت عمدهای از آیاتش پیرامون آنهاست.
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ. بحکم این آیت، بهر ناحیتی قتال آن کافر از فریضه است که از سوی ایشان بود: بر شام، روم و بر یمن، حبشه و بر ما وراء النهر، ترک. و کان الحسن اذا سئل عن قتال الترک و الروم و الدیلم تلا هذه الآیة. ابن عباس گفت: این خطاب با اهل مدینه است، ایشان را قتال قریظه و نضیر و خیبر و فدک فرمودند.
حفصه پدر خویش عمر را گفت، «چون مال غنیمت از شهرها دررسد جامه ای نم تر از این درپوش و طعامی خوشتر از این ساز تا این کسان که با تواند بخورند». گفت، «یا حفصه! حال شوهر هیچ کس بهتر از زن نداند. تو حال رسول بهتر از همه دانی. به خدای بر تو که رسول (ص) چند سال در نبوت بود که وی و اهل وی چون بامداد سیر بودندی، شبانگاه گرسنه بودندی. به خدای بر تو که چند سال بر وی بگذشت و خرمای سیر نیافت تا آنگاه که فتح خیبر افتاد. به خدای بر تو که دانی که یک روز طعام برخوان پیش وی نهادند. وی از کراهیت متغیر ببود تا آنگاه که بفرمود تا بر زمین نهادند. به خدای بر تو که چون بخفتی بر گلیمی خفتی دو توی. یک روز چهارتو کردند نرم تر بود. گفت دوش مرا نرمی ازاین نماز شب بازداشت. هم چنان که بود دو تو بیش مکنید به خدای بر تو که دانی که جامه وی بشستندی و بلال بانگ نماز کردی تا جامه خشک نشدی بیرون نتوانستی آمدن که جامه دیگر نداشتی. به خدای بر تو که دانی که زنی از بنی نضیر وی را ازاری و ردایی یافت. پیش از آن که هردو تمام شد یکی بفرستاد. رسول (ص) بیرون آمد آن به پشت فرا گرفته و پیش گره برزده و جز آن هیچ نداشت».
قوله: إِنْ تُبْدُوا خَیْراً میگوید: اگر عملی از اعمال بر آشکارا کنید آن را یکی ده نویسند، چنان که گفت: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها، أَوْ تُخْفُوهُ یا پنهان در دل دارید، یعنی: که نیّت کنید، و همّت دارید، امّا بعمل نکنید، آن را یکی یکی نویسند، أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ یا بدی از برادر مسلمان بتو رسد، و تو از وی درگذاری، و عفو کنی، فَإِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا قَدِیراً خدای در گذارنده گناهان بندگانست، و تواناست که ایشان را ثواب نیکو دهد، یعنی که اگر تو از برادر مسلمان درگذاری خدای اولیتر و سزاوارتر که گناهان تو درگذارد. إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ کلبی و مقاتل گفتند: این در شأن جهودان آمد، و از ایشان عامر بن مخلد است و یزید بن زید که به عیسی کافر شدند، و بکتاب وی انجیل، و همچنین به محمد (ص) کافر شدند و به قرآن. عطا گفت: در شأن بنی قریظه و نضیر و بنی قینقاع آمد. ربّ العزّة گفت: میخواهند اینان که به اللَّه ایمان آرند، و برسولان وی کافر شوند، یا میخواهند که ببعضی رسولان ایمان آرند و ببعضی کافر شوند. قتاده گفت: جهودان و ترسایاناند، امّا جهودان به موسی ایمان آوردند، و به تورات و به عیسی و کتاب وی انجیل کافر شدند. و ترسایان بعیسی و بانجیل ایمان آوردند، اما به محمد و به قرآن کافر شدند، اللَّه گفت: میخواهند میان کفر و میان ایمان راهی نهند، و دینی سازند، و نه چنانست که ایشان میگویند، که ایشان کافرانند بدرستی، و هیچ شک نیست در کفر ایشان، و عذاب دوزخ مآل و مرجع ایشان. فذلک قوله: أُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً. آن گه ذکر مؤمنان کرد از امّت محمد، که بهمه پیغامبران و بهمه کتب ایمان آوردند، گفت: وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ، و بیان این در آن آیت است که گفت: قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا الآیة. و چنان که کافران را صفت کرد، و عقوبت ایشان بر پی آن داشت مؤمنانرا صفت کرد، و ثواب ایشان بر عقب گفت: أُولئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ یعنی: بایمانهم. یُؤْتِیهِمْ بیا حفص خواند و یعقوب، بروایت ولید حسان، و این همچنانست که گفت: وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْراً عَظِیماً. جای دیگر گفت: فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ. باقی قرّاء نؤتیهم، بنون خوانند، و این همچنانست که گفت: وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا و فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ. وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً لذنوبهم، رَحِیماً بهم.
النّبی (ص)، غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ فی الآخرة و فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا و هی ما اصاب بنو قریظة و النضیر من القتل و الجلاء، و قیل الجزیة، وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ ای الکاذبین.
حی ابن اخطب رهبر بنی نضیر بر در خانه کعب بن اسد رئیس بنی قریظه رفت و گفت: برای تو سروران قریش را آوردهام، تا آنها را بر سر مسلمانان فرود آوریم و شکستشان دهیم
پس از پیروزی مسلمانان بر یهودیان بنی نضیر، پیامبر اموال آنها را تنها بین مهاجران قسمت کرد و به انصار چیزی نبخشید، به جز به ابو دجانه و سهل بن حنیف که فقیر بودند.
در سرزمین مدینه سه گروه از یهود زندگی میکردند «بنی نضیر» و «بنی قریظه» و «بنی قینقاع» و گفته میشود که آنها اصلاً اهل حجاز نبودند ولی چون در کتب مذهبی خود خوانده بودند که پیامبری از سرزمین مدینه ظهور میکند به این سرزمین کوچ کردند و در انتظار این ظهور بزرگ بودند.