نصوص

معنی کلمه نصوص در لغت نامه دهخدا

نصوص. [ ن ُ ] ( ع اِ ) ج ِ نص. رجوع به نص شود. || آیات قرآن که معنی آنها صریح و آشکار باشد. ( غیاث اللغات ). رجوع به نص شود.

معنی کلمه نصوص در فرهنگ معین

(نُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نص .

معنی کلمه نصوص در فرهنگ عمید

= نص

معنی کلمه نصوص در فرهنگ فارسی

جمع نص
( اسم ) جمع نص : اگر کسی گوید نامهای خدا فراوانند در نصوص کتاب و سنت و همه بزرگوارند و ازلی پاک و نیکو .

جملاتی از کاربرد کلمه نصوص

سید جعفر مرتضی عاملی، در تقدیم کتاب در مورد این تقسیم‌بندی در کتابش اذعان می‌دارد که در سیره علی بن ابیطالب در دوران حیات محمد و همچنین در تعامل او با پیامبر مطالب مهمی وجود دارد. در دوران خلافت سه خلیفه اول شرایطی متفاوت از دوران حیات پیامبر برای علی به وجود آمده. در این دوران او دارای موقعیتی خاص در تدبیر امور و در مواجهه با دشمنی‌ها و تجاوزگری‌ها و در حفظ و نگهداری خط اسلام و اهل آن در مواجهه با دشمنان آن بود. به اعتقاد عاملی در دوران خلافت علی بن ابی طالب یک الگوی صحیح و صریح از حکومت خدا بر زمین توسط او ارائه شد. براین اساس سه دوره متفاوت از زندگانی علی هر یک دارای خصوصیات مخصوص به خودش است که در این کتاب با توجه به نصوص مربوط به آن دوره بررسی می‌شود.
قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا الآیة بدانک خدای را عزّ و جلّ نامهای بزرگوار است. و صفتهای پاک، نامهای نیکو و صفتهای پسندیده، نامهای ازلی و صفتهای سرمدی، خود را بآن صفتها بستود و در پیغام و نامه خویش آن صفتها و اخلق نمود. از آنها یکی حیاست اللَّه تعالی بآن موصوف و اثبات آن در آیت و در خبر معلوم. آیت آنست که گفت جلّ جلاله: إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا جای دیگر گفت وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ و خبر درست است از مصطفی صلع که روزی نشسته بود با یاران سخن میرفت در میان ایشان سه مرد از دور می‌آمدند روی بوی داده، یکی از آن سه بکران آنجایگه نزدیک مردمان رسید. هم آنجا بنشست، رسول خدا گفت «استحیی فاستحیی اللَّه منه» و هم در خبر است که‌ «ان اللَّه حیی کریم، یستحیی من عبده اذا مدّ یده» الحدیث این صفت حیا و امثال این هر چه درست شود بنصوص کتاب و سنت واجب است بر بنده خدا که چون آن شنود یا خواند بر نام و صفت بیستد و زبان و دل از معنی آن خاموش دارد و از دریافت چگونگی آن نومید باشد که خرد را فرا دریافت آن بتکلف و تأویل راه نیست، میگوید جلّ جلاله: وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً معنی آنست که خلق بخود و بعقل خود وی را در نیابند، مگر که وی را بآن صفت که خود کرد خود را و بآن نام که خود را برد خود را بشناسد، شناختنی و تصدیقی و تسلیمی گردن نهاده، و نادر یافته پذیرفته، و تهمت بر عقل خود نهاده، هر که این راه رود و بجز این طریق خود را نپسندد سنّی عقیدت است پاکیزه سیرت پسندیده طریقت از اینجا گشاید چشمه حکمت و صدق فراست و نور معرفت، و این منزلت کسی را بود که چون دیگران از خلق شرم دارند و قبول خلق طلبند وی از حق شرم دارد، و قبول حق طلبد، و از حق کسی شرم دارد که در دل بینایی دارد و در سرّ آشنایی، و داند بهر حال که باشد که اللَّه بوی نگرانست و بر کردار وی دیده ور و نگه‌بان. یقول تعالی أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری‌
خطای سوم در نتیجه‌گیری است وقتی دین از جامعیت اعتقادی و اخلاقی و احکام برخوردار باشد پس باید دینداری جامعه را به همه این مولفه‌ها دانست هر چند نصوص دینی ایمان را مقدم بر عمل صالح اخلاقی و حکمی بیان می‌کند و توجیه عقلانی هم دارد چون تا آدمی ایمان به غیب و خدا نداشته باشد عمل صالح برای او یا در حدوث یا در بقا تزلزل می‌یابد و نکته دیگر اینکه بی شک جامعه دینی باید جامعه اخلاقی هم باشد چون اخلاق جزیی از دین است و لکن اخلاق دینی و نباید به صرف تعارض جامعه دینی با اخلاق سکولار آن جامعه را ضد اخلاقی دانست ضد اخلاق سکولار دانستن مستلزم ضد اخلاق دینی نیست.»
نصوص طهارت بر او هست وارد براهین عصمت در او هست جاری