نشیمن

معنی کلمه نشیمن در لغت نامه دهخدا

نشیمن. [ ن ِ م َ ] ( اِ ) جای. مقام. ( صحاح الفرس ) ( آنندراج ). جایگاه. قرارگاه. ( ناظم الاطباء ). جای نشستن. جای اقامت :
مر او را به هر بوم دشمن نماند
بدی را به گیتی نشیمن نماند.فردوسی.صدری که دایم از پی تفویض کسب ملک
خاک درش ملوک جهان را نشیمن است.انوری.- اطاق نشیمن ؛ اطاقی که مخصوص نشستن و محفل کردن اهل خانه است ، مثل اطاق خواب که خوابگاه است.
|| منزل. ( از السامی ). مسکن. ( یادداشت مؤلف ). خانه. حولی. وطن. خهر. ( ناظم الاطباء ) :
بدو داد شنگل یکی رهنمای
که او را نشیمن بدانست و جای.فردوسی.نگه کن به جائی که دشمن بود
و گر دشمنان را نشیمن بود
بگیر و نگهدار و جایش بسوز...فردوسی.بنی قریظه را بکشت و بنی النضیر و بنی قینقاع رابراند و از نشیمن هاشان بیرون کرد. ( تفسیر ابوالفتوح رازی چ تهران ج 2 ص 188 ). اگر ایشان ایمان آوردندی ایشان را به بودی که از خانه و نشیمن خود نه افتادندی.( تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 189 ).
چاه صفاهان مدان نشیمن دجال
مهبط مهدی شمر فضای صفاهان.خاقانی.از گریختگان دیگر جمعی بدو متصل گشته چون او را نشیمن و مکمنی نبود. ( جهانگشای جوینی ). || خلوتخانه. آرامگاه. ( غیاث اللغات ) : مصلحت آن دیدم که در نشیمن عزلت نشینم. ( گلستان ). || فرودگاه. جای فرود آمدن. جای نشستن : سحابی که به مجاورت شهابی از اوج هوا به نشیمن خاک آید. ( سندبادنامه ص 56 ).
- نشیمن عالم :
مرغی چنین که دانه و آبش به دست تست
مپسند کز نشیمن عالم کشد جفا.خاقانی.- نشیمن مغرب ؛ محل غروب آفتاب : شبانگاه که سیمرغ مشرق به نشیمن مغرب رسید زن به خانه تحویل کرد. ( سندبادنامه ص 243 ).
|| آشیانه مرغان. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جای و مقام مرغان بود. ( فرهنگ اسدی ). آنجا که پرنده لانه و بچه کند در بلندی. ( یادداشت مؤلف ) :
بسان مخلب عنقا پدید شد ز افق
و یا چو ابروی زال از نشیمن عنقا.منوچهری.آمد به سوی او ز همه خلق محمدت
چون با نشیمن آید مرغ نشیمنی.منوچهری.دم عقرب بتابید از سر کوه
چنان دو چشم شاهین از نشیمن.منوچهری.چونان که از نشیمن بر بانگ تیر زه

معنی کلمه نشیمن در فرهنگ معین

(نِ مَ ) (اِ. ) ۱ - جای نشستن ، قرارگاه . ۲ - آشیانة مرغان .

معنی کلمه نشیمن در فرهنگ عمید

۱. جای نشستن.
۲. [قدیمی] محل اقامت.
۳. [قدیمی] خانه.
۴. [قدیمی] آشیانه.

معنی کلمه نشیمن در فرهنگ فارسی

جای نشستن، محل اقامت، خانه، آشیانه
( اسم ) ۱ - جای نشستن . ۲ - محل اقامت انسان خانه . یا اطاق نشیمن .اطاقی که افراد خانه در آن نشینند و بکارهای معمولی پردازند. ۳ - آشیانه: و باز آن مرز و بوم نشیمن همای نصفت و عدل گردید . ۴ - کنام : به گشتاسب بنمود ز انگشت راست که آن اژدها را نشیمن کجاست . ( شا. بخ . ۱۴۶۵:۶ ) یا نشیمن دیو . دنیا عالم سفلی .

جملاتی از کاربرد کلمه نشیمن

با باد در لطافت ازین پس مری کنم گر خاک درگه تو بماند نشیمنم
زندگی مرغ نشیمن ساز نیست طایر رنگ است و جز پرواز نیست
خاقانیا نشیمن شروان نه جای توست بر پر سوی عراق نه شهپر شکسته‌ای
درین نشیمن حرمان مکن به کس پیوند که هر کسی که نهی دل بر آشنایی او
در سنین سالمندی، حتی افتادن از یک نشیمنگاه بر روی زمین می‌تواند به صدماتی جدی منجر شود. استفن لورد در دانشگاه نیو ساوت ولز با مطالعهٔ ۸۰٬۰۰۰ فرد سالمند در استرالیا به این نتیجه رسید که ریسک افتادن برای هر فرد بر حسب تعداد نسخه‌های دارویی و نیز با مصرف داروهای اعصاب و روان افزایش می‌یابد. این نتایج، با انجام آزمون‌های تعادل و زمان عکس‌العمل افراد حاصل گردید. بعلاوه، با مقایسهٔ عملکرد مردان و زنان سالمند مشابه از لحاظ قد، وزن، و سن، مشاهده گردید که مردان به‌طور متوسط از عملکرد بهتری در آزمون‌ها نسبت به زنان سالمند برخوردار هستند.[نیازمند منبع]
درآمد به گرد حرم در طواف چو عنقا که گیرد نشیمن به قاف
صدرا! بدان خدای که مرغ ثناش را در کام سالکان طریقت نشیمن است
درین نشیمن خاکی به چشم بسته بساز که وقت صید گشایند چشم شهبازان
بنشین و بده باده ای از خون هریمن کامروز سلیمانراست بر تخت نشیمن
گدای آن سر کویم ولی ز جور رقیب درآن نشیمن دولت به ترس و باک شوم
جان پاکان خزانهٔ فلکست جسم نیکان نشیمن ملکست
به گفته احمد کسروی طبرک نام دو دژ معروف در ری و اصفهان می‌باشد، یکی دژ طبرک در نزدیکی ری و دیگری کوه طبرک در نزدیکی اصفهان است شکل درست آن تپورک است و شکی نیست که هنگامی این دو مکان، نشیمن دسته‌هایی از قوم تپور بوده است.