معنی کلمه نشیب و فراز در لغت نامه دهخدا
رسیدند زی شهر چندان فراز
سپه خیمه زد در نشیب و فراز.رودکی.شهریاری که گرفته ست به تدبیر و به تیغ
از سراپای جهان هرچه نشیب است و فراز.فرخی.ز مشکلات طریقت عنان مپیچ ای دل
که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز.حافظ.روندگان طریقت ره بلا سپرند
رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز.حافظ. || سختی و سستی. خوب و بد. پست وبلند :
یکی کار پیش است و رنج دراز
که هم با نشیب است و هم با فراز.فردوسی.که هر کس که دید آن دوال و رکیب
نپیچد دل اندر فراز و نشیب.فردوسی.که دارد زمانه نشیب و فراز.فردوسی.کیت فهم بودی نشیب و فراز
گر این درنکردی به روی تو باز.سعدی.- درنشیب و فراز گشته ؛ آزموده. مجرب. ( یادداشت مؤلف ) :
به همدان گشسب آن زمان گفت باز
که ای گشته اندر نشیب و فراز.فردوسی.