نشو و نما. [ ن َش ْ وُ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) روییدگی و بالیدگی. ( ناظم الاطباء ). گوالش. بالش. رشد. رجوع به نشو و نیز رجوع به نما شود : گوید همی طبیعت در دهر خلق را از عدل شاه مایه نشو و نما کنم.مسعودسعد.ای آنکه به اقبال تو در کار وزارت هر شاخ که سر برزد با نشو و نما شد.مسعودسعد.رتبت قدر تو از طالع دراوج علاست دولت جاه تو از نصرت با نشو و نماست.مسعودسعد.کنج عزلت گیر و دهقانی کن ای ابن یمین تا بدانی آنچه می کاریش در نشو و نماست.ابن یمین.چون دو برگ سبز کز یک دانه سر بیرون کند یکدل و یکروی در نشو و نما بودیم ما.صائب.- نشو و نما دادن ؛ پروراندن. پرورش دادن : گر نهال وادی ایمن شود پر دور نیست هر نهالی را که لطف او دهد نشو و نما.( از آنندراج ).
معنی کلمه نشو و نما در فرهنگ معین
(نَ وُ نَ ) (اِ. ) بالیدگی ، روییدگی . بالندگی .
معنی کلمه نشو و نما در فرهنگ فارسی
روییدگی و بالیدگی . گوالش . بالش . رشد .
معنی کلمه نشو و نما در ویکی واژه
بالیدگی، روییدگی. بالندگی.
جملاتی از کاربرد کلمه نشو و نما
گل از نشو و نماگر این چنین برجسته خواهد شد رگ ابر بهاران رشته گلدسته خواهد شد
گل نشو و نما چندان شکست یأس چید از من که رنگ خامهٔ نقاش هم دامن کشید از من
خاستگاه و چگونگی نشو و نمای دولت و تمدن آزتک، در دین آزتک [و اسطورههای آزتکی]، عمیقاً بازتاب یافتهاست. آزتکها برای مشروعیت بخشیدن به حاکمیت خود، باورها و شمایلنگاری مردمان پیشین را، کاملاً بهکار گرفتند؛ برای مثال، محوطه تولا، یعنی پایتخت افسانهای تولتکها، اهمیتی ویژه یافت، و بعضی از خدایان اساطیری آزتک را، میتوان در تولا، و حتی پیشتر از آن، در تئوتی اوآکان، دنبال کرد.
در فرهنگهای پیش از خط، یعنی روزگاری که آثار ادبی نوشته نمیشد، هر سنت ادبی به صورت شفاهی وجود داشت و سینه به سینه منتقل میگشت. در فرهنگی که با خط آشنا میشود، این سنت ادبی روایی میتواند به نشو و نمای خود ادامه بدهد، اما هنگامی که خط مهمترین وسیله بیان میشود، حیات این سنتها پایان میپذیرد و تنها به هنگام نگارش این نوع روایات و ادبیات است که بخشی از عناصر مشخصاً روایی و شفاهی تألیف و تصنیف را میتوان در آن نوشتهها بازیافت.
ندارد فرصت نشو و نما یک گل در این گلشن بهار زندگی در آستین گویا خزان دارد
کجا رخسار او تاب نگاه آشنا دارد؟ که آن گل خار در پیراهن از نشو و نما دارد
ز فیض بخشی نشو و نما عجب نبود رسد به بار اجابت اگر نهال دعا
گل به سر بر زده و پا به حنا می آیی سرو من از چمن نشو و نما می آیی
نهال فقر آن گه می شود کامل که چون معنی سعیدا در جهان بالش از نشو و نما افتد
حیا را نشئۀ نشو و نما اوست غلط گفتم که خود عین حیا اوست
کرد سودا آسمان سیر این دل دیوانه را سوختن شد باعث نشو و نما این دانه را
خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم
سیبویه اصالتاً ایرانی بود و در سال ۷۶۰ میلادی در بیضا(فارس) متولد شد و در بصره نشو و نما کرد. پس از آن که در نحو استادی بیهمتا شد به نزد یحیی بن خالد برمکی به بغداد رفت.