نشر
معنی کلمه نشر در لغت نامه دهخدا

نشر

معنی کلمه نشر در لغت نامه دهخدا

نشر. [ ن َ ] ( ع اِ ) پراکندگی. گستردگی. انتشار. ( ناظم الاطباء ) || مجازاً، زندگی. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). || بوی خوش. ( غیاث اللغات ). ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ریح طیبةیا هر بوئی. ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). هر بوئی ، یا بوی دهان زن یا بوی بغل بعد از خفتن. || گر. خارش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). جرب. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || گروه پراکنده که سرور ندارند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). نَشَر. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به نَشَر شود. || گیاه خشک دیگر بار سبز شده و آن بدء علف است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گیاه خشک شده که پس از باران آخر تابستان دوباره سبز شود. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( مص ) پراکنده کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 99 ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). متفرق ساختن. ( از المنجد ). || پراکنده کردن شبان گوسپندان را پس از آنکه آنها را در جائی جمع کرده بوده. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پراکنده و فاش کردن خبر. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). آشکارا کردن خبر. ( زوزنی ). فاش کردن خبر. ( غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء ). || پراکنده شدن برگ . ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || آشکارا شدن خبر. ( تاج المصادر بیهقی ). || گستردن. ( غیاث اللغات ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). مقابل طی. ( از المنجد ). گشادن. باز کردن. پهن کردن. خلاف لف. مقابل طی به معنی درنوردیدن و درپیچیدن. ( یادداشت مؤلف ). || باز کردن جامه. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) بسط و گستردن جامه را. ( از اقرب الموارد ). بسط. ( از المنجد ). || باز کردن نامه. ( زوزنی ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 99 ) ( تاج المصادر بیهقی ). || دگر باره سبز شدن گیاه. ( غیاث اللغات ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). || نبات رویانیدن زمین از باران بهاری. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). زنده گردیدن زمین و گیاه رویانیدن. ( از ناظم الاطباء ). سبز شدن زمین بر اثر فرارسیدن بهار. ( از المنجد ). || روییدن گرفتن گیاه. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). بدءالنبات. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || برگ برآوردن درخت. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || زنده شدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). نشور. ( ناظم الاطباء ). زنده شدن مردگان. ( از اقرب الموارد ). || زنده کردن. ( زوزنی ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ترجمه علامه جرجانی ص 99 ) ( ازناظم الاطباء ) ( از المنجد ). نشور. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). زنده کردن خداوند مردگان را؛ فکانهم خرجوا ونشروا بعد ماطووا. ( از اقرب الموارد ). || بعث. ( یادداشت مؤلف ). برانگیختن و زنده کردن و آشکار نمودن. ( فرهنگ خطی ). || دمیدن بر کسی. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). گویند: نشره و نشر عنه و نشر فیه. || وزیدن باد در روز ابرناک. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || بریدن چوب به ارّه. ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج )( از ناظم الاطباء ). بریدن به ارّه چوب را. ( زوزنی ). بریدن به اره و دستبره. ( تاج المصادر بیهقی ). نحت. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || نشرة بر مریض یا دیوانه دمیدن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). نشر عن المجنون او مریض ؛ عوّذه بالنشرة. ( از المنجد ).

معنی کلمه نشر در فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] ۱ - (اِمص . ) پراکندگی ، انتشار. ۲ - (مص م . ) پخش کردن کتاب و مانند آن . ۳ - زنده کردن مردگان در روز قیامت . ۴ - وزیدن ، وزش . ۵ - مؤسسة انتشاراتی ، انتشارات : نشر معین ، نشر قطره .

معنی کلمه نشر در فرهنگ عمید

۱. چاپ و انتشار مکتوبات.
۲. (اسم ) انتشاراتی: نشرِ اشجع.
۳. پراکنده ساختن خبر.
۴. [قدیمی] زنده کردن، زنده کردن مردگان در روز قیامت.
۵. [قدیمی] وزیدن.

معنی کلمه نشر در فرهنگ فارسی

ده دهستان شر آئ بخش سیمینه رود شهرستان همدان فرمانداری کل همدان . در ۴٠ کیلومتری جنوب خاوری همدان کوهستانی سردسیر و ۷۷۳ تن سکنه دارد. محصولش جو حبوبات لبنیات صیفی انگور و صنایع دستی زنان قالیبافی است.
گستردن، پهن کردن جامه، پراکنده کردن، زنده کردن
۱ - ( مصدر ) پراکنده کردن ( صحیفه و مانند آن ) منتشر کردن نسخه های کتاب یا رساله . ۲ - پهن کردن جامه را گستردن . ۳ - پراکنده کردن خبر نام و شهرت و غیره: سلطان سنجر ...ممتع بطول و ... نشر ذکر و جمع اموال... ۴ - زنده کردن مردگان در روز قیامت . یا روز (یوم ) نشر . روز رستاخیز قیامت . ۵ - ( مصدر ) پراکنده شدن
دهی است از دهستان شرائ بخش سیمینه رود شهرستان همدان در ۴٠ هزار گزی جنوب شرقی همدان در منطق. کوهستانی سردسیری واقع است آبش از چشمه و قنات محصولش حبوبات و لبنیات و محصولات صیفی و انگور شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیبافی است .

معنی کلمه نشر در دانشنامه عمومی

نشر به تولید، توسعه و توزیع ادبیات، موسیقی یا هرگونه دانش و اطلاعات به روش تولید نسخه کاغذی کتاب، آلبوم یا هرگونه رسانه اطلاع رسانی وابسته به تکنولوژی‎های نوین گفته می شود. در بعضی از موارد ممکن است پدیدآورندگان خودشان ناشر اثر خود باشند؛ به این معنا که همان کسی که محتوا را ایجاد کرده است، رسانهٔ لازم برای پخش محتوا را نیز فراهم کند. همچنین، ناشر ممکن است به شخصی گفته شود که یک شرکت یا یک موسسه انتشاراتی دارد یا مجله ای را منتشر می کند.
این اصطلاح از زمان گذشته به توزیع آثار چاپی مثل کتاب و روزنامه گفته می شد اما با بروز سیستم های اطلاعات دیجیتال و اینترنت، هدفِ نشر گسترده شده است و منابع الکترونیک مانند نسخه های الکترونیک کتاب ها و مجلات و همچنین ریزانتشار ( میکروپابلیشینگ: Micropublishing ) ، وبگاه ها، وبلاگ ها، نشر بازی های ویدئویی، و مانند آن ها را دربرمی گیرد.
نشر شامل این مراحل است: پذیرش، ویرایش نسخه اولیه ( به انگلیسی: copy editing ) ، تولید و چاپ ( و نیز معادل های دیجیتالِ آن ) ، و بازاریابی و توزیع.
وقتی یک اثر مورد پذیرش قرار می گیرد، ویراستاران کمیسیون گیرنده بر سر خرید مالکیت فکری و مبلغ مالکیت مذاکره می کنند.
پدیدآورندگان مواد سنتی چاپی معمولاً حقوق مالکیت فکری خود را مطابق با قوانین کشور ( های ) متبوع که قرار است توزیع در آنجا انجام گیرد می فروشند. در مورد کتاب ها، ناشر و نویسنده بایستی بر سر فرمت نشر ( رایج ترین فرمت های نشر عبارتند از: جلد نرم، جلد نرم تجاری و جلد گالینگور ) به توافق برسند.
اگرچه به مراحل جداگانه رسیدگی می شود ممکن است همزمان با هم انجام پذیرند. مثلاً ویرایش متن کتاب و طراحی جلد آن ممکن است همزمان با فروش و بازاریابی کتاب آغاز شود.
پس از اینکه تصمیم به چاپ گرفته شود و مشکلات حقوقی حل شود، از پدیدآورنده اثر خواسته می شود تا با بازنویسی و تغییرات جزئی کیفیت کارش را بهبود ببخشد و یک تیم شروع به ویرایش اثر می کنند.
پس از اینکه بر سر متن نهایی توافق شد، نوبت به مرحله طراحی می رسد.
مرحله فروش و بازاریابی شدیداً با فرایند ویراستاری گره خورده است. وقتی تصویرهای جلد کتاب آماده شد، یا فصل های کتاب مورد ویرایش قرار گرفتند، افراد فروشنده می توانند با مشتریان وارد صحبت شوند تا در آن ها ایجاد علاقه کنند. شرکت های نشر معمولاً صفحاتی از اطلاعات پیشرفته تولید می کنند و برای مشتریان یا ناشران خارجی ارسال می کنند تا فروش احتمالی را برآورد کنند. پس از آنکه میزان علاقه اولیه اندازه گیری شد، این اطلاعات بازخورد خود را در فرایند ویرایش نشان می دهد و می تواند در انتخاب چارچوب کتاب و استراتژی مورد استفاده برای فروش آن اثر بگذارد. به عنوان مثال اگر علاقه ناشران خارجی زیاد باشد، ممکن است بین ناشران همکار توافقنامه هایی منعقد شود تا هزینه های چاپ را با کمک هم تأمین کنند و هزینه تمام شده برای هر واحد کتاب کاهش یابد. برعکس اگر بازخورد اولیه قوی نباشد، چاپ کتاب ممکن است کاهش یابد یا بودجه ای برای بازاریابی آن صرف نمی شود یا بالکل از انتشار آن منصرف می شوند.
نشر (شهر). نشر ( به لاتین: Nesher؛ عبری: נֶשֶׁר ) شهری در استان حیفای اسرائیل است. در سال ۲۰۱۶ جمعیت این شهر ۲۳٬۶۸۴ نفر بود.
شهر دورن خواهرخواندهٔ نشر است.
معنی کلمه نشر در فرهنگ معین
معنی کلمه نشر در فرهنگ عمید

معنی کلمه نشر در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:ال

معنی کلمه نشر در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَشْراً: نشر دادنی وصف ناشدنی و نگفتنی (از کلمه نشر به معنای گستردن و متفرق کردن است)
معنی نَّاشِرَاتِ: نشر دهندگان - گسترش دهندگان (اسم فاعل از نشر به معنای گستردن است)
معنی نُشِرَتْ: گشوده شد - باز شد(از کلمه نشر به معنای گستردن و متفرق کردن است)
معنی تَنتَشِرُونَ: منتشر می شوید(از کلمه کلمه نشر به معنای گستردن است)
معنی مَّنشُورٍ: گسترده شده - باز شده (کلمه نشر که مصدر کلمه منشور است به معنای گستردن و متفرق کردن است)
معنی مُنشَرِینَ: زنده شدگان بعد از مردن (اصل این کلمه به معنای نشر طومار و جامه ، یعنی گشودن آن بعد از جمع کردن و پیچیدن آن است )
معنی نُشُوراً: زنده کردن مردگان پس از مرگشان - از جهت پراکنده شدن - از جهت برخاستن و جنب و جوش مجدد(کلمه نشور و همچنین کلمه نشر به معنای احیای مردگان بعد از مردن است و یا در عبارت "وَجَعَلَ ﭐلنَّهَارَ نُشُوراً " به معنی "از جهت پراکنده شدن یا از جهت برخاستن و جنب و...
تکرار در قرآن: ۲۱(بار)
نشر در اصل به معنی گستردن و گسترده شدن است لازم و متعدی به کار رود «نَشَرَ الثَّوْبَ وَ الْکِتابَ نَشْراً: بَسَطَهُ» لازم و متعدی بودن آن در مصباح و اقرب مذکور است. . آنگاه که نامه‏ها گسترده و باز شوند. . قسم به کتاب نوشته شده در پوستی گسترده. . قسم به بادهای گسترنده که ابر را به طرز مخصوصی می‏گسترند. نشر و انشار به معنی زنده کردن آمده «نَشَرَ اللَّهُ الْمَوْتی وَ اَنْشَرَهُمْ: اَحْیاهُمْ» به نظر می‏آید این از آنجهت است که زنده شدن یکنوع گسترده شدن است ذرات بدن در اثر حرکت و جنبش رشد کرده و گسترده شده بدن را تشکیل می‏دهند. . سپس آنگاه که خواهد او را زنده می‏کند . او که از آسمان آب به اندازه نازل کرد و به وسیله آن سرزمین مرده را زنده نمود مثل . انتشار: گسترده شدن و پراکنده شدن. . پس چون نماز تمام شد در زمین متفرق شده و در طلب روزی و فضل خدا باشید. . از آیات خداوند آنست که شما را از خاک آفرید آنگاه شما بشرید که در زمین گسترده و منتشر می‏شوید. نشور: مصدر است لازم و متعدی هر دو آید . با آن آب سرزمین مرده را زنده کردیم زنده شدن مردگان نیز همانطور است. . بلکه از زنده شدن نمی‏ترسیدند.

جملاتی از کاربرد کلمه نشر

گرم نشر صنعت و علم و رعیت‌پروری بهر کالای وطن در جستجوی مشتری
و قیل لها نشر ای رائحة طیبة. و قیل من النشر الذی هو ضدّ الطی ای تنشر السحاب بین یدی رحمته امام المطر و قدّامه، لانّه ریح ثمّ سحاب ثمّ مطر. و قیل نشرا جمع نشور کرسول و رسل، و یخفّف الشین فیقال: نشر، و النشور الّذی یجمع السّحاب فیمطر.
خلق دنیا کنند در عقبی مکرمات تو نشر روز نشور
کاش بودی پس مردن چیزی حشری و نشری و رستاخیزی
ذرهٔ خلقش اگر نشر شود یاد نارد کسی از مشک ختن
می کند شرح «الم نشرح » نسیمی از خطت ای رخت «انا فتحنا» از تو شد این فتح باب
از آنشراب که آباد کرده خانه خیر از آنشراب که بر باد داده خیمه شر
برای نشر چنین فیض عام طبع کتاب نمود سعی فراوان و کوشش بسیار
وزان کرسی که خوانند انشراقش سری بینی فتاده زیر ساقش
چون ز صور بهار نشر شوند همه از گور خاک حشر شوند