نشده

معنی کلمه نشده در فرهنگ فارسی

جستن گمشده را . یا تعریف نمودن گمشده را . یا سوگند دادن به خدا . یا بانگ . آواز . صوت .

جملاتی از کاربرد کلمه نشده

به حق آل محمد به نور پاک علی که کس نبی نشده تا نگشته است ولی
گفتی به نگاهی برم ازدست تودل را تا خون نشده است از غم هجر تو ببر زود
می رود خود بخود از کار دل خونشده ام این نه خونی است که محتاج به نشتر گردد
هرگز از آسیب شکارافکنان آهو و گورش نشده تگ زنان
نشده خاطر او بند به هیچ نه دلش یافته پیوند به هیچ
سیب سیمین هنوز در دیده قابل جیب و آستین نشده
آن که سخت نشده هرگز سیر نیست الّا شکم خواجه فلان
و علی حلاج یکی بود از مریدان شیخ ابوالقاسم گرگانی دستوری خواست در سماع، گفت هیچ مخور. پس از آن طعام خوش بساز. اگر سماع اختیار کنی بر طعام، آنگاه این تقاضای سماع به حق باشد و تو را مسلم بود. اما مریدی که وی را هنوز احوال دل پیدا نیامده باشد و راه حق به معاملت نداند یا پیدا آمده باشد ولیکن شهوت هنوز از وی تمام شکسته نشده باشد، واجب بود به پیر که وی را سماع منع کند، که زیان وی از سود بیش بود.