نشاخت
معنی کلمه نشاخت در فرهنگ فارسی
معنی کلمه نشاخت در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه نشاخت
نیزه ای سازد او ز ده ره تیر ازیک اندر نشاختن بدگر
چو دیدش جهاندار بنواختش بر تخت پیروزه بنشاختش
بر خویش بر تخت بنشاختش چنان چون سزا بود بنواختش
فرود آمد از باره بنواختش بر خویش نزدیک بنشاختش
وی بیشتر به خاطر همکاریش با مارول کامیکس و وارن نشاخته میشود.
سر ماه نو خلعت گیو ساخت همی زر و پیروزه اندر نشاخت
برو آفرین کرد وبنواختش بران تخت پیروزه بنشاختش
به خسرو سپردند و بنواختش بر گاه فرخنده بنشاختش
جهاندار پیروز بنواختشان چنانچون ببایست بنشاختشان
چو بنواخت او را و بنشاخت شاه بدو گفت کای پیر گشته دو تاه
پرندین چنان کودکی ساختند چو گردانش بر اسپ بنشاختند