نسیج

معنی کلمه نسیج در لغت نامه دهخدا

نسیج. [ ن َ ] ( ع ص ، اِ ) بافته. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). منسوج. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). بافته شده. ( از ناظم الاطباء ). ج ، نُسُج. || نوعی از حریر زربافته. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نسیچ : پس مأمون آن روز جامه خانه ها عرض کردن خواست و از آن هزار قباء اطلس معدنی و ملکی و طمیم و نسیج و ممزج و مقراضی و اکسون هیچ نپسندید. ( چهارمقاله نظامی عروضی از حاشیه برهان قاطع ).
بینی به آفتاب که برتافت بامداد
بر خاک ره نسیج زراندود باز کرد.خاقانی.چون حلی بن تابوت و نسیج کفنت
همچنین پشت به خم روی چو زرباد پدر.خاقانی.خرقه شد از حسام ملمعنمای شاه
گاهی نسیج آتش و گه پرنیان آب.خاقانی.بر در باغی که امیر ارغنون بنا نهاده است خیمه نسیج بزدند. ( جهانگشای جوینی ).
پرنیان و نسیج بر نااهل
لاجورد و طلاست بر دیوار.سعدی.و مسعودبیک آنجا خیمه نسیج زراندرزر برافراشت. ( رشیدی ).
ز دانش کن لباس تن که زیب است
نسیج پرنیان ابله فریب است.امیرخسرو.و علی الخاتون حلة یقال لها النخ و یقال لها ایضاً النسیج. ( ابن بطوطه ). || جامه. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پارچه. قماش. منسوج. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه نسیج در فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (ص . ) بافته شده .

معنی کلمه نسیج در فرهنگ عمید

منسوج، بافته، بافته شده.

معنی کلمه نسیج در فرهنگ فارسی

منسوج، بافته، بافته شده، نسج جمع
۱ - ( صفت ) بافته منسوج .۲ - ( اسم ) پارچه ابریشمی زردوزی شده : ...واز آن هزار قبائ اطلس معدنی وملکی وطمیم ونسیج وممزج ومقراضی واکسون هیچ نپسندید( مامون ). گرماه درلباس کبودمنقط است توشاه درقبای نسیج مغرقی . ( عثمان مختاری.چا.همائی .۵۱۳ )

معنی کلمه نسیج در ویکی واژه

بافته شده.

جملاتی از کاربرد کلمه نسیج

در شوق آن گروه که از اطلس و نسیج برخود چو کرم پیله بریشم تنیده‌اند
در هوا و در چمن پوشید سنجأب و نسیج کوه دیباپوش را داد از مُشَجّر طَیلَسان
وشاح سحر الفاظت عجایب نسیج رشح اقلامت بدایع
پوش ما هیچ تفاوت نکند گر نسیج است اگر پشمینه
ز گل گل دهد میوه از خار خشک نسیج از تن کرم خونابه مشک
در هوا و بر چمن پوشید سنجاب و نسیج کوه دیبا پوش را داد و زمین را طیلسان
چون حلی بن تابوت و نسیج کفنت هم چنین پشت به خم روی چو زر باد پدر
عاقبتم چون نسیجِ جند ره دادند بر خود اگرچه چو کرمِ پیله تنیدم
بناز خفته چه داند میان نخّ و نسیج که چشم من همه شب تا بروز بیدارست
نساج نیستم ولی آمد هزار بار خوشتر نسیج نظم ز دیباب ششترم