نسیج وحده. [ ن َ ج ِ وَ دِه ْ ] ( ع ص مرکب ) بی همتا. بی نظیر. بی کفو. واحد عصره. قریع قومه. بی نظیر در علم و جز آن. بی قرین. تک بافت. یگانه روزگار. که قالب نقش او را یک بار به کار برده و سپس شکسته و تباه کرده باشند. ( یادداشت مؤلف ) : چراغ گوهر قاضی محمد نسیج وحده عالم بوالمظفر.فرخی.
معنی کلمه نسیج وحده در فرهنگ معین
(نَ س وَ دَ ) [ ع . ] (ص مر. ) یکتا، بی همتا، بی مانند.
معنی کلمه نسیج وحده در فرهنگ فارسی
۱- بافته بی نظیر . ۲- مرد یگانه : هر یکی از اینها که بر شمردم در صناعت خویش نسیج وحده بودند و وحید وقت ..... نسیج وحده که نوحله میدهد هر روز ز کارگاه سخن بارگاه سلطان را . ( معزی در مدح مسعود سعد ) توضیح ( بفتح اول ) مصدر است و در مورد مدح و ذم به ( ه ) اضافه شود . بی همتا ٠ بی نظیر ٠ بی کفو ٠ واحد عصره ٠ قریع قومه ٠ بی نظیر در علم و جز آن بی قرین ٠ تک بافت ٠ یگان. روزگار که قالب نقش او را یک بار بکار برده و سپس شکسته و تباه کرده باشند ٠
معنی کلمه نسیج وحده در ویکی واژه
یکتا، بی همتا، بی مانند.
جملاتی از کاربرد کلمه نسیج وحده
چراغ گوهر قاضی محمد نسیج وحده عالم بوالمظفر
نسیج وحده طرازی که گر فروشندش زبهر حوران، رضوان کند خریداری
نسیج وحده که نو حُلّهای دهد هر روز زکارگاه سخن بارگاه سلطان را