نسود. [ ن َ ] ( ص ) نسو. ( جهانگیری ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).چیزی نرم و ساده و لخشان و لغزنده و بی خشونت. ( برهان قاطع ). لغزان. املس. ( یادداشت مؤلف ) : ز خاک و آتش وآبی به رسم ایشان رو که خاک خشک و درشت است و آب نرم و نسود.ناصرخسرو.
معنی کلمه نسود در فرهنگ معین
(نَ ) (ص . ) نرم و ساده .
معنی کلمه نسود در فرهنگ عمید
= نسو
معنی کلمه نسود در فرهنگ فارسی
( صفت ) نسو: زخاک و آتش و آبی برسم ایشان رو که خاک خشک ودرشت است و آب نرم ونسود. ( ناصرخسرو.۹۱ )
معنی کلمه نسود در ویکی واژه
نرم و ساده.
جملاتی از کاربرد کلمه نسود
به چشمم با هزاران دور پایی نسودی پا فغان زین دیر پویی
نسود دست به دامان دوست تا صد ره نکردم از پی او چون قبا گریبان چاک
سخن گر نبودی نبودی قلم به لوح بیان سر نسودی قلم
دور شباب رفت و، نسودی رخی به خاک واعظ نماز کن که فرو رفت آفتاب
خواهم ز خواب بر رخ لیلی گشایمش چشمی نگه به پرده محمل نسودهای
بران گونه شد زین هنرها که چنگ نسودی به آورد با او پلنگ
به آبروی قناعت قسم که روی نیاز به خاکپای فرومایگان نسودم من
غیر لیلی در دل مجنون نبود سر بجز بر خاک راه او نسود