نسوان

معنی کلمه نسوان در لغت نامه دهخدا

نسوان. [ ن ِس ْ ] ( ع اِ ) زنان. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 99 ). نسوة. نساء. نسون. نسنین. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). ج ِ مراءة است از غیر لفظآن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).
نسوان. [ ن َ س َ ] ( ع اِ ) به صیغه تثنیه ، دو رگ نسا. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نسا شود.

معنی کلمه نسوان در فرهنگ معین

(نِ ) [ ع . ] (اِ. ) زنان .

معنی کلمه نسوان در فرهنگ عمید

زنان.

معنی کلمه نسوان در فرهنگ فارسی

(اسم ) جمع :امراه ( برخلاف قیاس )زنان

جملاتی از کاربرد کلمه نسوان

از چه نسوان از حقوق خویشتن بی‌بهره‌اند نام این قوم از چه، دور افتاده از هر دفتری
حب غلمان،حب نسوان،هزل و جهل حمق و نسیان بغض و عصیان،نوم و کسل
کیست ندانم صفای شاعر رازی تازه برون کرده سر ز ثقبه نسوان
اسر نسوان سلب سامان نهب مال دستگیر اینان و آنان پایمال
بلکه مرترا درخلد دل نمیرباید حور در نگیرد اندر مرد عشوه های نسوانی
او که مدیر مسئول جهان زنان بود، نخستین زن روزنامه‌نگار در تاریخ ایران است که تبعید شده‌است. او دو سال در تبعید به سر برد و در بازگشت به عضویت جمعیت نسوان وطنخواه درآمد.
پستی نسوان ایران، جمله از بی دانشی است مرد یا زن، برتری و رتبت از دانستن است
کاش قیدِ پسران خواستمی پیش از وقت من که اصرار به آزادیِ نسوان دارم
از بهر پادشاهی نسوان قضا نکرد فردی ز کاینات به این خوبی انتخاب
چه‌ شد عزیزان که حال نسوان - بود بدینسان زار سیاهکاری و جهل و خواری -‌بود مدامش کار
مردان ما قتیل وفا تن به تن فسوس نسوان ما ذلیل جفا سربه سر دریغ