نسوار

معنی کلمه نسوار در لغت نامه دهخدا

نسوار. [ ن ِس ْ ] ( اِ ) چیزی چون پان هندیان ، در خراسان معمول است ، از میخک و زرنیخ و امثال آن. ( یادداشت مؤلف ). آن را چون آدامس و آب نبات در دهان نهند.

معنی کلمه نسوار در فرهنگ معین

(نِ ) (اِ. ) ناس ، برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم می کوبند و با اندکی آهک مخلوط کرده در جلو دهان میان لب و دندان می ریزند.

معنی کلمه نسوار در فرهنگ عمید

برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم می کوبند و با اندکی آهک مخلوط می کنند و در جلو دهان میان لب و دندان می ریزند.

معنی کلمه نسوار در فرهنگ فارسی

( اسم ) ماده ایست مرکب ازبرگ خشک تملول نرم کوبیده وکمی آهک و آنرامیان لب و دندان ریزندومکندو آن درهندوپاکستان رواج داردناس .

معنی کلمه نسوار در ویکی واژه

ناس، برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم می‌کوبند و با اندکی آهک مخلوط کرده در جلو دهان میان لب و دندان می‌ریزند.

جملاتی از کاربرد کلمه نسوار

بود تن چو اسب و روان چونسوار چو نبود سوار اسب ناید بکار
صدهزاران جان فدای آنسواری کز جلال غاشیه‌ش بر دوش پاک عیسی مریم بود
اودیسا نوزدهمین ایالت بزرگ هند از نظر وسعت و یازدهمین از نظر کثرت جمعیت است و مرکز آن بوبانسوار می‌باشد.
بازم از چشم آنسوار سرکش خونخوار رفت شد عنان از دست و دست از کار و کار از چاره رفت