نسطوری
معنی کلمه نسطوری در لغت نامه دهخدا

نسطوری

معنی کلمه نسطوری در لغت نامه دهخدا

نسطوری. [ ن َ / ن ُ ] ( ص نسبی ) ترسایی. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). || منسوب به نسطور. پیرو فرقه نسطور. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). تابع نسطور. ( اقرب الموارد ). ج ، نساطرة :
خاصه همسایگان نسطوری
که مرا عیسی دوم خوانند.خاقانی.

معنی کلمه نسطوری در فرهنگ عمید

فرقه ای از مسیحیان که برای مسیح دو جنبۀ الهی و انسانی قائل هستند و در عراق، ایران، لبنان، و سوریه اقامت دارند.

معنی کلمه نسطوری در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به نسطور.

معنی کلمه نسطوری در دانشنامه عمومی

نِستوری یا نِسطوری شاخه ای از مسیحیت است که مبانی آن نخستین بار توسط نسطوریوس مطرح شد. نستوریها بر این باورند که در عیسی مسیح دو شخص و دو طبیعت وجود داشت: طبیعت آدمی «عیسی» و طبیعت الهی، پسر خدا یا لوگوس.
نسطوریوس ( نسطور ) اسقف قسطنطنیه، متولد در جرمانیسی ( شهر قهرمان مرعش در ترکیه امروزی ) در حدود ۳۸۶ م؛ و متوفی در لیبی در حدود ۴۵۱ م. وی شاگرد تئودور از مردم مپسوس بود. وی نخست به دیر سن اپرپر نزدیک انطاکیه رفت. تئودوز دوم او را به اسقفی قسطنطنیه منصوب کرد ( سال ۴۲۸ م ) . وی ابتدا بر علیه پیروان آریوس اقداماتی کرد، اما به زودی معتقد شد که در عیسی دو شخص و دو طبیعت وجود دارد. امپراتور که در ابتدا موافق او بود، پس از محکومیت عقاید او، از قبول بدعت وی دست کشید و به او اجازه داد که در صومعهٔ «سن اپرپر» انزوا گزیند، ولی بعدها وی را به واحه ای در صحرای لیبی تبعید کرد ( سال ۴۳۵ م ) .
از دورهٔ سلطنت پیروز یکم، شاهنشاه ساسانی ( ۴۵۹ – ۴۸۳ میلادی ) ، به بعد بر اثر آنکه زعمای مدرسهٔ ایرانیان که در رُها ( یونانی:اِدِسا ) دایر بود عقاید نسطوریوس را پذیرفته و در نتیجهٔ اخراج از رها و قلمرو حکومت رومیان به نصیبین پناهنده شدند، این مذهب در ایران قوت یافت و حتی گاه از طرف شاهنشاهان ساسانی علی رغم رومیان تقویت شد و کلیساهای نسطوریان در بسیاری از نقاط ایران و برخی از شهرهای فرارود برپا شد و بازماندگان این مسیحیان در دورهٔ اسلامی تا حدود قرن پنجم در بسیاری از شهرهای ایران مانند نیشابور و آمل به وفور به سر می بردند.
معنی کلمه نسطوری در فرهنگ عمید
معنی کلمه نسطوری در فرهنگ فارسی

جملاتی از کاربرد کلمه نسطوری

با توجه به تمایل مردم سرزمین‌های کاسپینی به آیین زرتشت و سبک زندگی ایرانی و هم‌چنین شورش‌های آن‌ها بر ضد سلطهٔ اعراب، اسلامی‌سازی در این شهر و منطقه آهسته بود. با این حال، بعدها مذهب شیعه به‌شکل قدرتمندی در استرآباد ظاهر شد. در گزارش‌های متون سال‌های ۴۳۰، ۴۹۹ و ۵۷۷ میلادی از گرگان به عنوان اسقف‌نشین یاد شده‌است؛ لکن از اینکه چگونه مسیحیت نسطوری در آنجا رو به زوال رفت، اطلاعی در دست نیست.
باغها را داغهای عبریان بر بر زند شاخها را چادر نسطوریان بر سر کشد
امیر اسماعیل پس از ایجاد آمادگی‌ و انجام اقدامات اولیه، لشکر عظیمی به دیار ترکان فرستاد. این لشکر پس از گذر از سیحون و تسلط بر منطقهٔ چاچ و اسبیجاب، طراز را فتح کرد. در نتیجهٔ این فتح بردگانِ ترک و حیوانات بسیاری به غنیمت گرفته شدند و یک کلیسای مسیحی نسطوری به مسجد تبدیل شد. طبری دراین‌باره می‌گوید:
جرج کرزن در کتاب ایران و قضیه ایران (۱۸۹۲)، جمعیت آذربایجان را در آن سال حدود ۲ میلیون نفر دانسته که علاوه بر مردم آذری، ۲۵۰ تا ۴۵۰ هزار نفر (۱۲٫۵ تا ۲۲٫۵ درصد) از آن‌ها کرد، ۴۴ هزار نفر (۲٫۲ درصد) نسطوری (آشوری) و ۲۸ هزار و ۸۹۰ نفر (۱٫۴۴ درصد) هم ارمنی بوده‌اند.
ابن عباس گفت دو مرد آمدند از ترسایان نجران از دانشمندان ایشان بر مصطفی (ص) نام ایشان سیّد و عاقب، رسول خدای ازیشان پرسید که عدد اصحاب الکهف چند بود؟ سید گفت سه مرد بودند چهارم ایشان سگ ایشان، و این سیّد از ترسایان یعقوبی بود. و عاقب گفت پنج بودند ششم ایشان سگ ایشان، و این عاقبت، نسطوری بود، و مسلمانان گفتند هفت تن مرد بودند و هشتم ایشان سگ ایشان، ربّ العالمین از قول ترسایان حکایت باز کرد و بر عقب گفت: «رَجْماً بِالْغَیْبِ» ای قذفا بالظنّ من غیر یقین آنچ میگویند بظنّ میگویند از پوشیدگی نه از یقین. این دلیلست که ربّ العزّه قول مسلمانان در آنچ گفتند: «سَبْعَةٌ» راست کرد و بپسندید که اگر سبعة همچون خمسة و ثلاثة بودی، «رَجْماً بِالْغَیْبِ» بآخر گفتی، پس گفت: «وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ» هذه الواو واو الثّمانیة و ذلک لانّ العرب تقول، واحد، اثنان، ثلاثة، اربعة، خمسة، ستّة، سبعة و ثمانیة لانّ العقد کان عندهم سبعة کما هو الیوم عندنا عشرة، و نظیره قوله تعالی: «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ» الی قوله: «وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ» و قوله: «مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ» الی قوله: «وَ أَبْکاراً». و قیل هذه واو الحکم و التّحقیق دخلت فی آخرها اعلاما بانقطاع القصّة و انّ الشّی‌ء قد تمّ. کأنّ اللَّه سبحانه حقّق قول المسلمین و صدقهم بعد ما حکی قول النّصاری و اختلافهم فتمّ الکلام عند قوله: «سَبْعَةٌ» ثمّ حکم بانّ «ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ» و الثّامن لا یکون الّا بعد السّبعة فهذا تحقیق قول المسلمین.
خاصه همسایگان نسطوری که مرا عیسی دوم خوانند