معنی کلمه نسر طائر در لغت نامه دهخدا
شده نسر واقع به سان سه بیضه
شده نسر طائر چنان شاخ نخلی.منوچهری.ز چرخ صید کند نسر طایر و واقع
عقاب همت او از بلندپروازی.سوزنی.نسر طائر بیفکند شهپر
که پرش بر سهام او زیبد.خاقانی.پسین زن چو پیشین بود حاش ﷲ
که صد نسر طائر سماکی نیرزد.خاقانی.ببین هر شامگاهی نسر طائر
به خوان همتم مرغ مسمن.خاقانی.اگر مرغی پرد از گلستانت
پرستد نسر طایر ز آسمانت.نظامی.به زیر نسر طایر پر فشانده
وز اوچون نسر واقع بازمانده.نظامی.نسر طائر را بریزد پر ز شرم
وز طمع تنین شود چون موم نرم.مولوی.گر مرا دنیا نباشد خاکدانی گو مباش
نسرطائرهمتم زاغ آشیانی گو مباش.سعدی.