نسخ

معنی کلمه نسخ در لغت نامه دهخدا

نسخ. [ ن َ ] ( ع مص ) زایل کردن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) ( از ناظم الاطباء ) ( از غیاث اللغات ) ( از معجم متن اللغة ). ازالة. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). زایل گردانیدن.( تاج المصادر بیهقی ). محو کردن چیزی را. ( از ناظم الاطباء ). دور کردن. ( غیاث اللغات ). از بین بردن. ( از معجم متن اللغة ). نیست گردانیدن. ( فرهنگ خطی ). گویند: نَسَخَت الشمس ُ الظل َّ و الشیب ُ الشباب َ. ( از اقرب الموارد ). || ناچیز و هیچکاره کردن چیزی را و چیز دیگر به جایش قائم کردن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ابطال. ( از المنجد ). منسوخ گردانیدن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 99 ). منسوخ کردن.( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). باطل کردن. ( فرهنگ نظام ). باطل کردن چیزی را و چیز دیگر در جای آن آوردن.( از ناظم الاطباء ) ( از معجم متن اللغة ). رد کردن چیزی را به چیزی که بهتر از آن باشد. ( غیاث اللغات ). برانداختن. فرمان بگردانیدن. ابطال کردن. || از خانه به خانه بردن زنبور آنچه در آن باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آنچه در کندوی زنبور عسل است به کندوی دیگر بردن. ( از اقرب الموارد ). || نسخه کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 99 ). نسخت گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). نوشتن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). نقل کردن و نوشتن از روی نوشته ای حرف به حرف. ( از معجم متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). از روی نوشته ای نوشتن. ( فرهنگ نظام ). کتاب نوشتن. ( غیاث اللغات ). نوشتن کتابی را به نقل از کتابی دیگر. ( ناظم الاطباء ). رونویس کردن. ( یادداشت مؤلف ). یقال :نَسَخ َ الکتاب َ؛ اذا کتبه عن معارضة. ( منتهی الارب ). || نقل. ( از اقرب الموارد ) ( تعریفات ). بردن چیزی را از جائی به جای دیگر. ( از معجم متن اللغة ) ( از ناظم الاطباء ). || برگردانیدن چیزی را از صورتش و زشت نمودن آن را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). مسخ کردن. ( از ناظم الاطباء )( از معجم متن اللغة ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ): نَسَخَه اﷲ قرداً؛ مَسَخَه. ( معجم متن اللغة ). || تغییر صورت دادن و منتقل شدن روح انسانی بعد از مردن جسمش به جسم دیگر که لفظ دیگرش تناسخ است. ( فرهنگ نظام ). عبارت است از انتقال روح از بدن انسانی به بدن انسانی دیگر. ( از المنجد ). انتقال نفوس انسانی به بدن های انسانهای دیگر. رجوع به تناسخ شود. || در اصطلاح شعرا، نسبت دادن شاعر کلام دیگری را به خود بی تغییر لفظ و معنی آن. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ ) یکی از شش قسم خط است که علی بن مقلة وزیر الراضی باﷲ عباسی [ در اواخر قرن سوم هَ. ق. ] مخترع خوش نویسی آن بود. ( فرهنگ نظام ). یکی از شش خط انتزاعی ابن مقله و آن را خط قرآنی نیز گویندزیرا که در این ایام قرآن مجید را به این خط می نویسند. ( ناظم الاطباء ). و آن را خط بدیع نیز گویند. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ابن مقله در این لغت نامه و آداب اللغة العربیة ج 1 ص 205 و پیدایش خط و خطاطان شود.

معنی کلمه نسخ در فرهنگ معین

(نُ سَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نسخه .
(نَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) منسوخ ساختن و باطل کردن چیزی . ۲ - (مص ل . ) تغییر صورت دادن . ۳ - یکی از شش خط اختراعی ابن مقله که قرآن را معمولاً با آن خط می نویسند.

معنی کلمه نسخ در فرهنگ عمید

۱. باطل کردن.
۲. (اسم ) (هنر ) در خوشنویسی، یکی از خطوط اسلامی که یاقوت معتصمی آن را پدید آورد و در کتابت قرآن و حروف چینی به کار می رود.
۳. رد کردن، برگرداندن چیزی.
۴. [قدیمی] نوشتن.
= نسخه

معنی کلمه نسخ در فرهنگ فارسی

خطی است که محققان ریشه آنرا در عهد جاهلیت هم یافته اند اما خط نسخ عربی ( اسلامی ) پس از خط کوفی در ایران رواج یافت و اینکه شهرت دارد که خط عربی در اول کوفی بوده و ابن مقله خط نسخ را اختراع کرده است بر اساسی نیست و خطوطی بخط نسخ برروی پاپیروس موجود است که متعلق باواخر قرن اول هجریست و ابن مقله خط نسخ را موزون و زیبا ساخت و لایق آن قرار داد که قر آن را بدان خط بنویسند .
( اسم ) جمع نسخه .

معنی کلمه نسخ در دانشنامه آزاد فارسی

نَسخ
در لغت به معنای: ۱. از روی نوشته ای دوباره نوشتن؛ ۲. نقل؛ ۳. ازبین بردن. بنابراین نسخه و استنساخ برگرفته از معنای اوّل و تناسخ ارواح از معنای دوم است. آنچه در اصطلاح اصولیان مورد بحث است معنای سوم است و آن عبارت است از برداشتن حکم شرعی سابق به وسیله دلیل شرعی دیگر پس از به اتمام رسیدن مدّت حکم سابق و منتفی شدن مصلحت و ملاک در آن، به گونه ای که اگر ناسخ وجود نمی داشت آن حکم همچنان به حال خود باقی می ماند. مثل حکم به وجوب نماز شب و سپس نسخ آن که هر دو در قرآن (سورۀ مزمل، آیۀ آخر) آمده است. نیز ← ناسخ_و_منسوخ

معنی کلمه نسخ در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مسئله نسخ یکی از مسائل بسیار مهم در علوم قرآنی است که میان صاحب نظران در تعریف و مصادیق آن اختلافات فراوانی وجود دارد.
نسخ - در اصطلاح کنونی - عبارت است از: «رفع حکم سابق، که بر حسب ظاهر اقتضای دوام داشته، به تشریع حکم لاحق، به گونه ای که جای گزین آن گردد و امکان جمع میان هر دو نباشد».در این تعریف نکته هایی رعایت شده که باید مورد توجه قرار گیرد:۱- مقصود از حکم - چه منسوخ و چه ناسخ - حکم شرعی اعم از تکلیفی و وضعی است؛ لذا هر گونه تغییر و تبدیلی که در امور خارج از محدوده احکام شرعی انجام گیرد، از موضوع بحث خارج است.۲- مقصود از اقتضای دوام که بر حسب ظاهر حکم سابق است، همان اطلاق ازمانی است که بر حسب تفاهم عرفی استفاده می شود، زیرا هر گونه تکلیف یا دستوری سه گونه گسترش و شمول دارد: شمول افرادی، شمول احوالی و شمول ازمانی، یعنی فرمان صادر شده شامل همه افراد مورد خطاب یا مورد تکلیف می شود، و نیز شامل همه احوال هر فرد می گردد تا هر فرد در هر شرایطی که باشد، باید امتثال تکلیف نماید، به علاوه شامل همه زمان ها می گردد و در طول زمان باید این فرمان انجام گیرد.پس همه مکلفین، در هر شرایطی و در طول زمان باید تکلیف صادر راامتثال کنند. البته شمول افرادی را اصطلاحا عموم وضعی می نامیم؛بدین معنا که دلالت عموم وضعی،مستند به لفظ و مرتبط به اصل وضع لغوی آن است.ولی شمول احوالی و ازمانی را اطلاق می گوییم که بر پایه دلیل عقلی که این دو گونه اطلاق، از دلیل عقلی و نظر به مقام حکمت متکلم استفاده شده است، زیرا اگر مخصوص حالت خاص یا دوران خاصی بود، بایستی اعلام می کرد. (مقدمات حکمت) استوار است. در نتیجه هر تکلیفی بر حسب دلالت ظاهر کلام، اقتضای تداوم دارد.۳- مقصود از عدم امکان جمع، وجود تضاد و تنافی میان حکم سابق و لاحق است، که اصطلاحا: «تباین کلی » گفته می شود. ولی اگر دو حکم به گونه ای باشند که امکان وجود همزمان داشته باشند، در این صورت پدیده نسخ صورت نگرفته است، مانند آن که حکم سابق عام یا مطلق باشد و حکم لاحق خاص یا مقید، که در این صورت حکم لاحق مخصص یا مقید حکم سابق است نه ناسخ. یعنی شعاع حکم سابق را کوتاه می کند؛ ولی به کلی آن را بر نمی دارد.این خود یک گونه جمع عرفی است که متداول و متعارف است و از دایره نسخ بیرون می باشد. لذا فرق میان نسخ و تخصیص در آن است که نسخ، رفع حکم سابق از تمامی افراد موضوع است و تخصیص، رفع حکم از بعض افراد است، در حالی که حکم سابق در باره بعض دیگر هم چنان جاری است.
[ویکی اهل البیت] نسخ در لغت در چهار معنی استعمال شده است.
نسخ: در اصطلاح کنونی عبارت است از برداشته شدن حکم سابق (که بر حسب ظاهر اقتضای دوام داشته است) به تشریع حکم لاحق به گونه ای که جایگزین آن گردد و امکان جمع میان هر دو نباشد. (جایگزین کردن حکم جدید به جای حکم قدیم).
اهمیت بحث نسخ وقتی روشن می گردد که پذیرفته شود در قرآن آیات منسوخه در کنار آیات محکمه (غیرمنسوخه) وجود دارد. در این صورت برای یک محقق معارف قرآنی ضرورت می یابد تا آیات منسوخه را بشناسد و آن ها را از آیات محکمه جدا سازد. یک فقیه که در صدد استنباط احکام فقهی از قرآن می باشد یا یک متکلم که به دنبال دریافت معارف قرآنی می باشد باید توان تشخیص آیات محکمه را داشته باشد.
در هر حرکت اصلاحی و رو به پیش لازمه تکامل، نسخ برخی آیین نامه ها و دستورالعمل ها می باشد زیرا در یک حرکت تدریجی وجود مراحل پی در پی و تغییر شرایط، لزوم بازنگری در برنامه ها را ضروری می سازد. البته این تا موقعی است که حرکت به رشد نهایی و کمال مقصود نرسیده باشد. هرگاه برنامه ها تکامل یافت مساله نسخ نیز منتفی می گردد. لذا نسخ در یک شریعت تا موقعی است که پیامبر حیات داشته باشد و فوت وی دیگر جایی برای نسخ در شریعت باقی نمی گذارد.
نسخ پیاپی در یک شریعت نو بنیاد همانند نسخه های طبیب است که با شرایط و احوال مریض تغییر پیدا می کند. نسخه دیروز در جای خود مفید و نسخه امروز نیز در جای خود مفید است لذا خداوند می فرماید: ما ننسخ من آیة او ننسها نات بخیرمنها او مثلها هر گونه نسخ که صورت می گیرد هر یک در جای خود درست بوده و نسبت به شرایط رعایت اصلح شده است.
مقصود از «خیر منها او مثلها» لحاظ دو حالت است: اگر حکم دیروز را نسبت به شرایط امروز بنگری حکم امروز اصلح (خیر) است و اگر هر یک را در جای خود بنگری هر دو حکم همانندند، زیرا هر یک با شرایط متناسب خود توافق کامل دارد.
فرق میان نسخ و انساء در آن است که اگر حکم سابق هنوز زنده است ولی شرایط تغییر یافته و حکم جدیدی را مقتضی ساخته است، آن را نسخ مستقیم می گوییم. اما اگر حکم سابق بر اثر گذشت زمان بدست فراموشی سپرده شده و از یادها رفته یا تحریف شده است، آن را «انساء» می نامیم، به این معنا که این حکم از یادها برده شده است.
خلاصه در آیه کریمه می فرماید: چه نسخ مستقیم صورت گیرد یا حکم سابق فراموش شده باشد و از نو حکم تازه آورده شود، در هر دو صورت رعایت اصلح شده است و آنچه به صلاح مردم است بر آنان عرضه می شود. این آیه می خواهد این شبهه را بزداید که در نسخ احکام یا شرایع هیچگونه اشتباه یا تغییر در رای که حاکی از پی بردن به ناروایی حکم سابق باشد رخ نداده است، بلکه هر یک در جای خود روا می باشد. در این باره در بخش شبهات پیرامون مساله نسخ روشن تر سخن خواهیم گفت.
[ویکی الکتاب] معنی نَسْتَنسِخُ: نسخه برداری می کنیم - مینویسیم(کُنَّا نَسْتَنسِخُ :نسخه برداری می کردیم.کلمه نسخ به معنای از بین بردن چیزی است به وسیله چیزی که دنبال آن قرار دارد ، مانند از بین رفتن سایه به وسیله آفتاب ، و از بین رفتن آفتاب به وسیله سایهای که دنبالش میآید ، و از بی...
معنی نَنسَخْ: ازبین ببریم (جزمش به دلیل شرط واقع شدن برای جمله بعدی است. کلمه نسخ به معنای از بین بردن چیزی است به وسیله چیزی که دنبال آن قرار دارد ، مانند از بین رفتن سایه به وسیله آفتاب ، و از بین رفتن آفتاب به وسیله سایهای که دنبالش میآید ، و از بین رفتن جوانی ...
معنی یَنسَخُ: ازبین می برد - میزداید و محو میکند ( کلمه نسخ به معنای از بین بردن چیزی است به وسیله چیزی که دنبال آن قرار دارد ، مانند از بین رفتن سایه به وسیله آفتاب ، و از بین رفتن آفتاب به وسیله سایهای که دنبالش میآید ، و از بین رفتن جوانی به وسیله پیری ، که به ...
تکرار در قرآن: ۴(بار)
زایل کردن. از بین بردن. «نَسَخَ الشَّیْ‏ءَ: اَزالَهُ» در قاموس ازاله و ابطال و تغییر و در صحاح ازاله و تغییر گفته است. مثل . یعنی: خدا آنچه را که شیطان (از فتنه) القا کرده از بین می‏برد و آیات خویش را محکم می‏کند معنی آیه در «منی» گذشت. در مجمع فرموده: نسخ در لغت آن است که چیزی را ابطال کرده و چیز دیگری در جای آن قرار دهیم و اصل آن عوض گرفتن چیزی است در جای دیگری. عبارت راغب نظیر مجمع است که گفته:«اَلنَّسْخُ اِزالَةُ شَیْ‏ءٍ بِشَیْ‏ءٍ یَتَعَقَّبُهُ». به نظر نگارنده معنای اولی همان ازاله است و این قیود بعد از رواج نسخ در احکام اضافه شده که نسخ حکم جانشین کردن حکمی در جای حکمی است. در المنار گوید: امامان لغت گفته‏اند: نسخ در اصل به معنی نقل است خواه نقل بذاته باشد مثل «نَسَخَتِ الشَّمْسُ الظِلَّ» یعنی آفتاب سایه را از محلی به محلی نقل کردو یانقل صورت باشد مثل «نَسَخْتُ الْکِتابَ» یعنی صورت آن را به کتاب دیگری نقل کردم. در اقرب الموارد گوید: اصل آن به معنی نقل است. این معنی مخالف با ازاله نیست که اختیار کردیم بلکه از لوازم آن می‏باشد. نسخ چنانکه گفته شد در نسخه برداری و اثبات مثل نیز بکار رود گویی نسخه برداشتن نوعی ازاله است نسبت به نسخه اول و نقل آن است به جای دیگر. از این است که در مفردات و اقرب گفته: «نَسْخُ الْکِتابِ: نَقْلُ صَوْرَتِهِ‏الْمُجَرَّدَةِ اِلی‏کِتابِ آخَر» . این کتاب (نامه عمل) ماست که بر شما به حق سخن می‏گوید ما از آنچه می‏کردید نسخه بر می‏داشتیم، از این آیه روشن می‏شود که نوشتن اعمال به صورت ضبط صوت و پرده سینما است و صرف نوشتن اینکه فلانی دورکعت نماز خواند، نسخه برداری نیست . * . نسخه به تصریح اقرب الموارد هم به کتاب منقول و هم منقول منه اطلاق می‏شود ولی ظاهرا آن در آیه به معنی نوشته است و این شاید از آن باشد که از لوح محفوظ و از عالم غیب به الواح انتقال یافته بود یعنی: چون غضب موسی فرونشست الواح را گرفته و درنوشته آنهاهدایت و رحمت بود. *** . این آیه نظیر آیه ذیل است . «ما» در آیه اول در مقام ان شرطیه است یعنی: اگر آیه‏ای را نسخ کنیم یا ازیادتان ببریم بهتر از آن یا نظیر آنرا می‏آوریم آیا نمی‏دانی که خداوند بهرچیز توانااست. به نظر می‏آید: این آیه و آیه مابعدش در سوره بقره، با ماقبل و مابعد ارتباط ندارد و مطلب مستقلی است و به قرینه «نُنْسِها» روشن می‏شود که مراد از نسخ فقط نسخ حکم است ولی تلاوت آیه خواهدماند، اما «نُنْسِها» (ازباب افعال) آن است که خدا آیه‏ای رااز یاد پیغمبر ببرد و آن از بین رفتن حکم آیه و خود آیه است.و آن با . مخالف نیست زیرا این آیه نیسان را نفی می‏کند نه انساءرا بعبارت دیگر بعد از آیه فوق در اثر تأیید خداوند دیگر آن حضرت هیچ آیه را فراموش نمیکرد اما این مخالف باآن نیست که خدا بخواهد آیه‏ای را از لمصلحة از یاد آن حضرت ببرد، فقط صحبت اینجاست که آیا انساء واقع شده یا نه؟ بقولی انساء باید قبل از تبلیغ آیه باشد. لذا محذوری از مصداق داشتن آن نیست در این صورت باید دید وحی اولی و انساء ثانوی چه حکمت داشته است. «نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهااَوْمِثْلِها» صریح است در اینکه آیه و حکم بعدی پرمصلحت‏تر از حکم اولی و یا مثل آن خواهدبود یعنی حکم بعدی فقط در حفظ مصلحت مانند اولی است و گرنه از حیث زمان، اولی نمی‏تواند در جای دومی واقع شود، تنها از حیث قیام به مصلحت نظیر هم اند والا آمدن دومی لغو خواهد بود. آیات منسوخه نسخ حکم آن است که مصلحت حکم محدود به زمان باشد و با سرآمدن زمان مصلحت از بین رفته و منسوخ می‏شود و حکم دیگری جای آن را می‏گیرد. ابوبکر نحاس در کتاب «الناسخ و المنسوخ» صدوسی و هشت آیه شمرده که به ادعای او این 138 آیه نسخ شده‏اند. ولی قائل به نسخ در ان امثال قتاده، عطا، عکرمه و غیره هستند که اعتنایی به سخن آنها نیست ودر «قرء- قرآن» تحت عنوان «دقت» حال آنها را بررسی کردیم وهیچ یک صحابی نبوده و زمان وحی را درک نکرده‏اند و پای ابن عباس نیز در نسخ این آیات در میان است و درهمان فصل گفته‏ایم که او سه سال قبل از هجرت متولد شدو سیزده ساله بود که رسول خدا«صلی الله علیه واله» رحلت فرمود. یک پسر 13 ساله چقدر معلومات می‏تواند اخذ کند؟ و اگر گوییم که از علی بن ابیطالب اخذ کرده است، آری ابن عباس از آن حضرت چیزهای بسیاری آموخته ولی فرزندان آن حضرت که امامان‏اطهار علیهم السلام هستند باید این گفته‏ها را تصدیق کنند. بعقیده بعضی از محققین: در قرآن مجید آیه منسوخی یافته نیست و آن محققین فقط به امکان نسخ قائل اند نه به وقوع آن ولی شاید این سخن اغراق باشد. از آیاتیکه بطور یقین منسوخ دانسته‏اند آیه 12 از سوره مجادله یعنی صدقه دادن قبل از خلوت با رسول «صلی الله علیه واله» است . که آیه 13 همین سوره آن را نسخ کرد . در باره هردو در «نجوی» مشروحا سخن گفتیم. علامه خویی در البیان سی و شش آیه نقل نموده و نسخ همه را جز آیه فوق نفی کرده است.
[ویکی فقه] نسخ (ابهام زدایی). واژه نسخ ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • نسخ (علوم قرآنی)، یکی از اصطلاحات علوم قرآنی به معنای تغییر حکم یا مفهوم آیه ای به آیه دیگر، یا رفع تشریع سابق به تشریع لاحق• نسخ (تناسخ)، یکی از اقسام تناسخ به معنای انتقال روح انسان به انسان دیگر
...
[ویکی فقه] نسخ (اصول). نسخ به برداشتن حکم شرعی با دلیل شرعی متأخر اطلاق می شود و این بحث در اصول فقه کاربرد دارد.
نسخ، در لغت به معنای نقل، نسخه برداری، ازاله و از بین بردن، و در اصطلاح، به معنای برداشتن حکم ثابت در شریعت ، به سبب پایان یافتن مدت زمان آن و انتفای مصلحت و ملاک آن می باشد.
تعاریف ارائه شده توسط علمای اصول
علمای اصولی ، تعریف های متفاوتی از نسخ ارائه نموده اند:
← تعریف اول
در مورد امکان نسخ اختلاف است؛ مشهور علمای اسلام ، نسخ را ممکن دانسته اند؛ بر خلاف علمای یهود و نصاری که آن را محال می دانند.
← نکته اول
...
[ویکی فقه] نسخ (علوم قرآنی). نسخ، تغییر حکم یا مفهوم آیه ای به آیه دیگر، یا رفع تشریع سابق به تشریع لاحق را می گویند. مسئله نسخ یکی از مسائل بسیار مهم در علوم قرآنی است که میان صاحب نظران در تعریف و مصادیق آن اختلافات فراوانی وجود دارد.
«نسخ» در لغت به معانی «ازاله و اعدام» (زدودن و از بین بردن)، و در اصطلاح به دو معنا آمده است:۱. نسخ به اصطلاح متقدمان (تعریف سلفی نسخ)؛۲. نسخ به اصطلاح متاخران (تعریف خلفی نسخ).
← نسخ در اصطلاح متقدمان
از تعریف یاد شده برخی از شرایط نسخ روشن گردید. این شرایط عبارتند از:۱. وجود تنافی میان ناسخ و منسوخ و عدم امکان جمع آن ها؛۲. اختصاص نسخ به احکام شرعی اعم از تکلیفی و وضعی؛۳. عدم تبدل موضوع مانند: تبدل حالت اختیار به حالت اضطرار یا حاضر به مسافر و غیره، که هر گونه تغییر حکم در این گونه موارد از حیطه مساله نسخ بیرون است، زیرا هر موضوعی حکم خود را دارد و با تبدل موضوع، حکم آن تغییر می کند و این گونه تبدل حکم را نبایستی نسخ نامید، چنان چه برخی به این اشتباه رفته و بسیاری از موارد تخصیص یا تبدل موضوع را درزمره منسوخات آورده اند.۴. عدم تقیید حکم سابق به قید زمانی صریح؛ چه اگر حکم سابق از اول مقید به قید زمانی باشد، با سر آمدن زمان، حکم سابق پایان می یابد و نیازی به نسخ مجدد نیست. ولی این نکته نباید فراموش شود که قید زمانی باید صریح باشد و اگر ابهام گونه به پایان زمانی حکم اشاره شود، از مورد بحث بیرون است، زیرا حکم سابق به جهت ابهام در پایان زمانی، هم چنان اقتضای دوام را خواهد داشت تا حکم مجدد(ناسخ) صادر گردد و تعریف یاد شده بر آن صادق است، زیرا ابهام در قید زمانی موجب می گردد تا اصل حکم هم چنان استوار بماند تا از جانب شرع، تبیینی صادر گردد و آن ابهام به صورت مشخص در آید و تا این تبیین از جانب شارع نیامده، حکم سابق کما کان استوار خواهد بود. مثلا آیه «و اللاتی یاتین الفاحشة من نسائکم فاستشهدوا علیهن اربعة منکم فان شهدوا فامسکوهن فی البیوت حی یتوفاهن الموت او یجعل الله لهن سبیلا» را از این موارد می توان شمرد.در ارتباط با این آیه باید توجه داشت که در ابتدای اسلام، درباره زنانی که مرتکب فحشا می گردیدند، دستور آمد تا آنان را در خانه نگاه دارند واز بیرون آمدن آنان تا موقع فرا رسیدن مرگ جلوگیری کنند یا آن که خداوند راه دیگری نشان دهد.عبارت: «او یجعل الله لهن سبیلا گر چه اشارت دارد به آن که حکم یاد شده برای همیشه نیست و دیر یا زود حکم دیگری جای گزین آن می گردد. ولی این اشارت، حالت ابهام دارد و مشخص نگردیده آن حکم دیگر چه موقع صادرخواهد شد. لذا تا حکم جدید نیامده حکم سابق قابل تداوم بوده و باید مورد عمل قرار می گرفت. تنها با آمدن حکم جدید(جلد یا رجم)حکم سابق مرتفع گردید. این همان ویژگی نسخ است که در این جا وجود دارد.
حقیقت نسخ
آن چه گفته شد، تعریف ظاهری نسخ است. بر حسب این تعریف، نسخ تبدیل حکم سابق است به حکم لاحق که این تبدیل بر حسب متعارف، حاکی از تجدید نظراست، زیرا مشرع، حکم سابق را به گونه مطلق صادر کرده است، به گونه ای که ظهور در تداوم داشته است. ولی اکنون و با ملاحظه شرایط پیش آمده، در اطلاق حکم سابق تجدید نظر نموده جلوی آن را گرفته و حکم تازه ای که موافق شرایط موجود باشد صادر می کند و گرنه در صورتی که شارع قصد تجدید نظر داشت، می بایست از اول پیش بینی کرده، حکم سابق را مقیدا صادر می نمود، نه به طور مطلق، و صدور حکم سابق به صورت مطلق، مبین یک گونه جهل به پیش آمدها است که شایسته علم ازلی الهی نیست، علمی که فراگیر همه چیز است!آری نسخ بدین معنا، در تشریعات وضعی(که به دست انسان ها صورت می گیرد)امری طبیعی است. انسان نمی تواند تمامی پیش آمدهای آینده راپیش بینی کند. از این رو، نسخ به معنای حقیقی اش -که تجدید نظر است - درباره تشریعات آسمانی، صورت معقولی ندارد.پس نسخ در شرایع الهی، نسخ ظاهری است. یعنی بر حسب ظاهر، مردم گمان می برند که نسخی صورت گرفته در حالی که واقعا چنین نیست و خداوند از اول و همان موقع که حکم سابق را تشریع نمود می دانست که آن حکم تداوم ندارد و مدت دوام آن محدود است و سرآمد اجل آن نزد خداوند مشخص بوده، صرفا وفق مصالحی از بیان مدت آن خود داری شده که به موقع و هنگام سر رسید اجل آن بیان می گردد.این - اصطلاحا - تاخیر بیان تا وقت حاجت است که از نظر اصولیون خالی از اشکال است. آن چه مورد اشکال می باشد تنها تاخیر بیان از وقت حاجت است. بااین بیان می توان گفت که در واقع، نسخی در کار نیست؛ بلکه خداوند از زمان نخست حکم سابق را به صورت محدود تشریع نموده ولی حد و نهایت آن را بیان نداشته که در موقع خود بیان می دارد.
تشابه نسخ و بدا
...

معنی کلمه نسخ در ویکی واژه

منسوخ ساختن و باطل کردن چیزی.
تغییر صورت دادن.
یکی از شش خط اختراعی ابن مقله که قرآن را معمولاً با آن خط می‌نویسند.
جِ نسخه.

جملاتی از کاربرد کلمه نسخ

دی که همی دید روی، آینه از صورتش اصل درون دلم نسخه در آیینه بود
نسخهٔ ما را ورق گرداندنی در کار نیست دفتر گل رنگ اگر گرداند ابتر می‌شود
عشق ز خاک درت سرمه بینش گرفت یاوه درآمد هوس نسخه اکسیر برد
نسخه‌های جوهر تیغش نمی‌دانم ولی آنقدر دانم که او یک مد احسان است و بس
ای نسخۀ نامۀ الهی که تویی وی آینۀ جمال شاهی که تویی
چو نسخم کردی اندر این میان کم بفضل خود ببخشم رایگان هم
کرده از نغمه خوش نسخ نوای داود شرر اندر جگر بلبل شیدا می‌زد
ای نسخهٔ نامهٔ الهی که تویی وی آینهٔ جمال شاهی که تویی