نساجی

معنی کلمه نساجی در لغت نامه دهخدا

نساجی. [ن َس ْ سا ] ( حامص ) بافندگی. شغل و صنعت نساج. ( ناظم الاطباء ). جولاهی. جولاهگی. جامه بافی. حوک. حیاک. حیاکت. || ( اِ ) آنجا که بافندگی کنند. جای بافندگی و جولاهگی و کارگاه پارچه بافی. کارخانه نساجی.

معنی کلمه نساجی در فرهنگ فارسی

۱ - شغل وعمل نساج نساجت ( هنربافندگی ) ۲ - ( اسم ) مالیات نساجی یاخمس نساجی .مالیات بیست درصدی که درقدیم بدستگاههای دستی نساجی تعلق میگرفت .

معنی کلمه نساجی در ویکی واژه

tessile

جملاتی از کاربرد کلمه نساجی

سجادآقایی پس از حضور نه چندان موفق در ذوب‌آهن در سال ۱۳۹۹ بار دیگر به استقلال بازگشت، ولی اختلافات وی با محمود فکری سرمربی وقت استقلال باعث شد تا بدون انجام بازی در پنجره نقل‌وانتقالات همان سال به باشگاه فوتبال نساجی مازندران پیوست.
وی افزود: مردم در مازندران نساجی را دوست دارند و همیشه خوب از این تیم حمایت می‌کنند. من این موضوع را سال‌ها است که می‌بینم.