نساب
معنی کلمه نساب در فرهنگ معین
معنی کلمه نساب در فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه نسب مردمان وقبایل راداند نسب شناس : ای سیدبارگاه کونین . نسابه شهرقاب قوسین . ( نظامی گنجینه گنجوی .ص ۳۵۸ ) توضیح [ ه ] آخرکلمه برای مبالغه است .
معنی کلمه نساب در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه نساب
به بحر نیستی هر کو فرو شد «فلا انساب» نقد وقت او شد
بهر این است در ره اسباب سر نگوسار لای لاانساب
آریستوفان علایم تکیهٴ صدا بر روی حروف کلمات و نشانههای وصل و فصل را انتظام بخشید و فن تصحیح انتقادی متون را اصلاح کرد. او از آثار هومر و انساب خدایان هزیود نسخههای بهتری فراهم کرد، نخستین مجموعهٴ آثار پیندار را مدون ساخت، و نسخههای تازهای از کلیات آثار اوریپید و آریستوفان ترتیب داد. او یک واژهنامهٴ یونانی تألیف کرد و در شباهتها و قاعدهمندیهای دستوری به مطالعه پرداخت.
ببوق خود فکنم باد و نفخ صور کنم که یادآوری از آیت فلاانساب
اگر به نسبت سلمانیم ز روی پدر نسب چو سود چو گوید فلک فلاانساب
بازم از ابر قدح برقی به خرمن ریختند آتش را از شراب نساب روغن ریختند
گفتم او را بفضل نسبت هست گفت فاضل ازو شدست انساب
گفت حق نه بلک لا انساب شد زهد و تقوی فضل را محراب شد
ما را نسب است از خداوند عالی تر از این که راست انساب
احمد پژمان در سال ۱۳۱۴ در شهر لار در استان فارس زاده شد. وی که تنها فرزند خانواده بود به همراه پدرش، مصطفی پژمان و مادرش، زینتالسادات نسابه حقیقی دوران خردسالی خود را در لار گذراند. او در این شهر به مکتبخانه رفت و خواندن و نوشتن آموخت. پدر او با اینکه مدتی مغازهدار بود و به خرید و فروش وسایل مختلف میپرداخت اما هیچگاه شغل ثابتی نداشت و مدام در سفر بود. به همین علت احمد پژمان بههمراه خانواده به بندرعباس و سپس میناب نقل مکان کرد و تا کلاس دوم دبستان در این شهر ماند. در میناب از نیزاری که در نزدیکی دبستان محل تحصیلش بود نیهایی برید و با ایجاد حفرههایی روی نی، نخستین آشنایی خود با ساز و موسیقی را تجربه کرد.
ای در هوست غرقه هم صوفی و هم خرقه هم بنده بیچاره هم خواجه نسابه