معنی کلمه نزوان در لغت نامه دهخدا
- امثال :
یَنْزو و یَلین ؛ برای کسی مثل زنند که گرامی بود و سپس خوار شود. گویند اصل آن برای بزغاله است که در خردی سرکش و جهنده است و چون بزرگ شود رام و آرام گردد. ( ازاقرب الموارد ).
نزوان. [ ] ( اِخ ) ناحیتی است توانگر[ تر ] از سایر نواحی تبت با خواسته بسیار و اندر این شهر قبیله ای است ایشان را میول خوانند و ملوک تبت از این قبیله باشند و اندر او دو ده است خرد، یکی را نزوان خوانند و یکی را میول. ( از حدود العالم ).