نزوان

معنی کلمه نزوان در لغت نامه دهخدا

نزوان. [ ن َ زَ ] ( ع اِمص ) حدّت. سورت. ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ) ( المنجد ). || عربده. ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) تیز گردیدن. عربده کردن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || برجستن. ( آنندراج ). برجستن گشنی بر ماده خویش. ( زوزنی ). حمله کردن. برجستن. ( یادداشت مؤلف ). از زمین برجستن. ( تاج المصادر بیهقی ). نَزْو. نُزُوّ. رجوع به نزو شود.
- امثال :
یَنْزو و یَلین ؛ برای کسی مثل زنند که گرامی بود و سپس خوار شود. گویند اصل آن برای بزغاله است که در خردی سرکش و جهنده است و چون بزرگ شود رام و آرام گردد. ( ازاقرب الموارد ).
نزوان. [ ] ( اِخ ) ناحیتی است توانگر[ تر ] از سایر نواحی تبت با خواسته بسیار و اندر این شهر قبیله ای است ایشان را میول خوانند و ملوک تبت از این قبیله باشند و اندر او دو ده است خرد، یکی را نزوان خوانند و یکی را میول. ( از حدود العالم ).

معنی کلمه نزوان در فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (مص ل . ) برجستن (مانند برجستن نر بر ماده ).

معنی کلمه نزوان در فرهنگ عمید

۱. جهیدن، برجستن.
۲. جستن نر بر ماده.
۳. حدت و شدت خشم.

معنی کلمه نزوان در ویکی واژه

برجستن (مانند برجستن نر بر ماده)

جملاتی از کاربرد کلمه نزوان

وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ شنآن بسکون نو قراءت شامی است و بو بکر. باقی بفتح نون خوانند، و فتح قوی‌تر که این مصدر است، و مصدر بیشتر بوزن فعلان آید همچون طیران و لمعان و نزوان، و اختیار بو عبیده و بو حاتم اینست. «ان صدوکم» بکسر الف قراءت مکی و بو عمرو است بر معنی استقبال، یعنی لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ، و قراءت باقی بفتح الف است یعنی لا یحملنکم بغض قوم علی الاعداء، لأنهم صدوکم عن المسجد الحرام فیما مضی، لأن الصد کان قد تقدم من المشرکین قبل نزول هذه الآیة، لانها نزلت بعد عام الحدیبیة. وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ ای لا یحملنکم، یقال جرمنی فلان علی أن صنعت کذا، ای حملنی. میگوید: بعض اهل مکه بسبب آنکه شما را از مسجد حرام باز داشتند سال حدیبیه، شما را بآن میاراد که اندازه درگذارید، و بر حجاج یمامه افزونی جویید، و آنچه محرم است حلال گردانید.
هدی و مرجع و قتل و دهادت و غلبه طلب قبول و جیف و کراهیت نزوان