نزله
معنی کلمه نزله در لغت نامه دهخدا

نزله

معنی کلمه نزله در لغت نامه دهخدا

( نزلة ) نزلة. [ ن َ ل َ ] ( ع اِ ) زکام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( صراح ). چیزی است شبیه به زکام. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نزله شود. || یک بار فرودآمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). یک دفعه نزول. ( ناظم الاطباء ). المرة الواحدة من النزول. ( اقرب الموارد ). || مرة. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بار. دفعه. قوله تعالی : لقد رآه نزلةً اخری ̍. ( قرآن 13/53 )؛ أی مرة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) ارض نزلة؛ زمین نیکوزراعت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زمین نیکوزراعت شده. ( ناظم الاطباء ). زمین پاکیزه زراعت. زاکیةالزرع. ( اقرب الموارد ). || ( مص ) زکام شدن. ( از اقرب الموارد ). به زکام مبتلا شدن. ( از المنجد ). || بالیدن و پاکیزه شدن و نمو کردن زراعت. ( از اقرب الموارد ). نَزَل. || سخت شدن زمین چنانکه آب بر وی نه ایستد. ( تاج المصادر بیهقی ). نَزَل.
نزلة. [ ن َ زِل َ ] ( ع ص ) ارض نزلة؛ زمینی سخت. ( مهذب الاسماء ). زمین سخت و صاف که به اندک باران سیل از وی روان شود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ج ، نَزِلات.
نزلة. [ ن ِ ل َ ] ( ع اِ ) نوع و هیأت فرودآمدن. ( ناظم الاطباء ).
نزله. [ ن َ ل َ / ل ِ ] ( از ع ، اِ ) نَزْلة. زکام ، به خصوص زکامی که با خرابی سینه و سرفه همراه باشد. ( ناظم الاطباء ). عبارت است از جلب شدن فضولات مرطوبه از دو بطن مقدم دماغ به سوی حلق و بعضی نزله را مختص به جلب شدن فضولات مرطوبه از دو بطن مقدم دماغ به سوی ریه و سینه دانسته اند. ( از بحر الجواهر ). سرماخوردگی. چایمان. چاییدگی. ( یادداشت مؤلف ): زکام و نزله هر دو مشترکند... لکن بعضی طبیبان آن را که به جانب بینی فرودآید و منفذ را بگیرد و حس بوی بازدارد زکام گویند و آن را که به حلق و سینه فرودآید نزله گویند. ( از ذخیره خوارزمشاهی ).

معنی کلمه نزله در فرهنگ معین

(نَ لَ یا لِ ) [ ع . نزلة ] (اِ. ) زکام ، سرما - خوردگی شدید.

معنی کلمه نزله در فرهنگ عمید

نوعی سرماخوردگی که باعث تب و سرفه بشود، زکام.

معنی کلمه نزله در فرهنگ فارسی

زکام، سرماخوردگی که باعث تب وسرفه بشود
( اسم ) التهاب حادیامزمن نسج مخاطی همراه باازدیادترشحات معمولی یاعفونی این نسج : ضعیف وبیمارناک وبیشترنقرس ونزله و سرطان ... یابادنزله .تورمی که براثرنزله دندان درانساج نرم صورت پدیدمیایدوظاهرا منظره یک سلولیت رادارد.یانزله بینی .زکام یانزله دندان .عبارت ازالتهاب و آماس نواحی نرم گونه است که براثرنفوذچرک وخون در بافتهای نرم مجاوردندان چرکی پدیدمیاید وتمام نواحی مجاوربندلانه دندان مووف را فرامیگیرد . معمولانزله دندانی ازعواقب عفونت و آماسحادبنددندان یاالتهاب چربی بنددندان است .برخی دندان پزشکان نزله دندانی رانوعیلنفوسلولیت منتشریامتمرکز صورت میدانند پیله .
زکام بخصوص زکامی که با خرابی سینه و سرفه همراه باشد .

معنی کلمه نزله در دانشنامه عمومی

نزله (استان ورقله). نزله ( به عربی: النزلة ) یک شهرداری در الجزایر است که در ناحیه تقرت واقع شده است. نزله ۱۳۲٫۱۵ کیلومتر مربع مساحت و ۵۱٬۶۷۴ نفر جمعیت دارد و ۶۸ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

معنی کلمه نزله در دانشنامه آزاد فارسی

نَزْلِه (catarrh)
التهاب هر نوع غشای مخاطی، مخصوصاً در بینی و گلو، همراه با افزایش ترشح مخاط.

معنی کلمه نزله در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَزْلَةً: یک دفعه نزول - یک بار پایین آمدن - نزولی خاص(وزن فعلة وزن مخصوص افاده نوع است و نزلة یعنی نوع خاصی نزول ویا به معنی یک بار انجام کاری است که در آن صورت به معنی یک نزول می شود)
معنی نَزَّلَهُ: آن را نازل کرد - آن را فرو فرستاد
معنی مَرَّةٍ: بار - دفعه - یک بار - دو بار (کلمه مرة به معنای یک دفعه است ، پس کلمه مرتان به معنای دو دفعه است ، و از ماده مرور گرفته شده ،و دلالت می کند یک بار انجام یک عمل ، همچنانکه کلمات دفعه و کره و نزله هم معنای آنرا میدهند ، و بر وزن آن نیز هستند و هم از ن...
معنی مَرَّتَانِ: دو بار - دو دفعه (کلمه مرة به معنای یک دفعه است ، پس کلمه مرتان به معنای دو دفعه است ، و از ماده مرور گرفته شده ،و دلالت می کند یک بار انجام یک عمل ، همچنانکه کلمات دفعه و کره و نزله هم معنای آنرا میدهند ، و بر وزن آن نیز هستند و هم از نظر اعتبار ن...
معنی مَّرَّتَیْنِ: دو بار - دو دفعه (کلمه مرة به معنای یک دفعه است ، پس کلمه مرتان به معنای دو دفعه است ، و از ماده مرور گرفته شده ،و دلالت می کند یک بار انجام یک عمل ، همچنانکه کلمات دفعه و کره و نزله هم معنای آنرا میدهند ، و بر وزن آن نیز هستند و هم از نظر اعتبار ن...
ریشه کلمه:
نزل (۲۹۳ بار)

معنی کلمه نزله در ویکی واژه

نزلة
زکام، سرما - خوردگی شدید.

جملاتی از کاربرد کلمه نزله

با به قدرت رسیدن ساسانیان بار دیگر رومیان و ایرانیان علیه یکدیگر وارد جنگ شدند. در این نبرد، که در آن تیرداد سوم، پادشاه ارمنستان، فرماندهی بخشی از سپاه رومیان را به عهده داشت، نرسه، پادشاه ایران زخمی شد و افراد خانواده و جمعی از بزرگان سپاه وی به اسارت درآمدند؛ بنابراین راه چاره‌ای جز صلح با رومیان و پذیرش خواسته‌های آنان برای پادشاه ایران باقی نماند. به موجب عهدنامه نصیبین میان ایران و روم، ارمنستان به منزلهٔ سرزمینی مستقل به رسمیت شناخته شد اما به نوعی تحت حمایت دولت روم قرار گرفت.
پیش من راهی دراز آهنگ و منزلهای دور سنگ او بیرون ز حد فرسنگ او بیرون ز مرّ
بود اول سفر سیر الی الله نمودن طی منزلها در این راه
کند تا شرح منزلها وره را که هر جا چون زد آنشه بار گه را
هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً اوست که خورشید را روشن گردانید، وَ الْقَمَرَ نُوراً و ماه را روشنایی داد، وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ و آن را باز انداخت و چنان ساخت که میرود در منزلها بریدن فلک را، لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ و رفتن او شمار سال و ماه و روزگار میدانید، ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِکَ إِلَّا بِالْحَقِّ نیافرید خدای آن را مگر بدانش خویش و توان خویش بیکتایی خویش، یُفَصِّلُ الْآیاتِ نشانهای گشاده روشن می‌نماید و پیغامهای روشن گشاده می‌فرستد، لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ. (۵)ایشان را که بدانند.
برخی معتقدند که بهتر است قسمت چاپ شده کتاب را به منزلهٔ تکمله معتبری بر کتاب ابن خرداذبه دانست؛ زیرا چون غالباً بر مدارک رسمی آن دوران تکیه داشته در بسیاری موارد به تحقیق مطالب ابن خرداذبه کمک می‌کند.
وَ لکِنْ إِذا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ ای اکلتم الطّعام فَانْتَشِرُوا تفرّقوا و اخرجوا من منزله.
چون کمان از خانه آرایی ندیدم حاصلی وحشتی کو تا جدا از خود به منزلها شوم
تاب‌آوری می‌تواند به‌منزله چارچوبی اعتیاد و بهبودی را مفهوم‌سازی کند.
گر روی این ره بمنزلها رسی ورنه کی در معنی دلها رسی