نزغ

معنی کلمه نزغ در لغت نامه دهخدا

نزغ. [ ن َ ] ( ع مص )طعن کردن به زبان و غیبت نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). طعنه زدن. ( فرهنگ نظام ). طعنه زدن در چیزی. نَسْغ. نَدْغ. || به زشتی یاد کردن از کسی. ( از اقرب الموارد ). عیب کردن. ( فرهنگ نظام ). || تباهی افکندن میان قوم. برآغالیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). انداختن فساد و تباهی میان مردم. ( فرهنگ نظام ). اغراء و افساد میان قوم و برانگیختن گروهی بر گروه دیگر. ( از اقرب الموارد ). اندر هم افکندن قومی. ( ترجمان علامه جرجانی ص 98 ) ( تاج المصادر بیهقی ).فتنه برپا کردن. ( از فرهنگ خطی ). قوله تعالی : من بعد أن نزغ الشیطان بینی و بین اخوتی. ( قرآن 100/12 ). || در دل افکندن چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). وسوسه کردن. ( از معجم متن اللغة ). وسوسه کردن میان قوم. ( از ناظم الاطباء ). || اغراء. ( فرهنگ نظام ). برانگیختن کسی را: نزغه الشیطان الی المعاصی ؛ حثه. ( اقرب الموارد ). || حرکت دادن چیزی را به کمترین حرکت. ( از معجم متن اللغة ). || ( اِ ) کلامی که مردم بدان اغراء و برانگیخته شوند. ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). || وسوسه : نزغ الشیطان ؛ وسوسه های شیطان. ( از معجم متن اللغة ). وساوس و تحریکات شیطان برای کشاندن به معاصی در قلب آدمی. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه نزغ در فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - سیلی زدن . ۲ - با نیزه زدن . ۳ - عیب کسی را گفتن .

معنی کلمه نزغ در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - سیلی زدن .۲ - بانیزه زدن. ۳ - عیب کسی راگفتن .۴ - تباهی افکندن فسادکردن . ۵ - ( اسم ) کلام برانگیزنده . ۶ - وسوسه جمع :نزغات .

معنی کلمه نزغ در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَّزَغَ: تحریک کرد (کلمه نزغ به معنای نخس است ، یعنی سیخ و یا تازیانه زدن به پهلوی حیوان و یا به عقب آن تا تحریک شود و تندتر برود و کلمه ما در جمله اما ینزغنک زایده است ، و اصل آن و ان ینزغنک میباشد )
معنی نَزْغٌ: تحریک (کلمه نزغ به معنای نخس است ، یعنی سیخ و یا تازیانه زدن به پهلوی حیوان و یا به عقب آن تا تحریک شود و تندتر برود و کلمه ما در جمله اما ینزغنک زایده است ، و اصل آن و ان ینزغنک میباشد )
معنی یَنزَغُ: دشمنی می افکند - آشوب به پا می کند - تحریک می کند (از کلمه نزغ به معنای نخس است ، یعنی سیخ و یا تازیانه زدن به پهلوی حیوان و یا به عقب آن تا تحریک شود و تندتر برود )
معنی یَنـزَغَنَّکَ: در تو آشوب به پا کند - تو را تحریک کند (از کلمه نزغ به معنای نخس است ، یعنی سیخ و یا تازیانه زدن به پهلوی حیوان و یا به عقب آن تا تحریک شود و تندتر برود )#
معنی مَا: نیست ، نه (مانند:مَا هَـٰذَا بَشَراً:این بشر نیست)- با همه ی (مانند :ضَاقَتْ عَلَیْکُمُ ﭐلْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ :زمین با همه ی فراخیش بر آنان تنگ شد) - تا وقتیکه (مانند:وَأَوْصَانِی بِـﭑلصَّلَوٰةِ وَﭐلزَّکَوٰةِ مَا دُمْتُ حَیّاً :مرا سفارش کرده به ن...
ریشه کلمه:
نزغ (۶ بار)
با توجّه به این که «نَزْغ» به معنای وارد شدن در کاری به قصد فساد و افساد است، دلیل بر این است که وسوسه های شیطانی در این گونه ماجراها همیشه نقش مهمی دارد، ولی قبلاً هم گفته ایم که از این وسوسه ها به تنهایی کاری ساخته نیست، تصمیم گیرنده نهایی خود انسان است، بلکه او است که درهای قلب خود را به روی شیطان می گشاید و اجازه ورود به او می دهد.

معنی کلمه نزغ در ویکی واژه

سیلی زدن.
با نیزه زدن.
عیب کسی را گفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه نزغ

نزغضب آورده بر نفسی شکست نه ز شهوت بر زنا بگشوده دست
یقول: ان نالک من الشیطان ادنی وسوسة. معنی آیت آنست که: اگر شیطان ترا خلاف آن گوید و نماید که ما فرمودیم در این آیت از مکارم الاخلاق، تو وی را دفع کن باستعاذت، بگوی: اعوذ باللّه منه، که اللَّه شنواست، و از ضمیر تو آگاه و دانا. قال سعید بن المسیّب: شهدت عثمان و علیّا و کان بینهما نزغ من الشّیطان، فما ابقی واحد منهما لصاحبه شیئا، ثمّ لم یبرحا حتّی یستغفر کل واحد منهما لصاحبه.
فرمان آمد که ای سیّد! هر که با دشمن حرب کند، زره باید و خفتان، جوشن و برگستوان خود و مغفر، خیل و لشکر. ای سیّد! امت تو در معرکه شیطان قرار گرفته‌اند، فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ زره ایشان، إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ جوشن ایشان، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ خود ایشان، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ برگستوان ایشان. چون با زین سلاح و عدّت بحرب ابلیس آیند، لا جرم از وساوس و نزغات وی ایمن شوند: إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا.
عم کرد مرا دعا گه نزغ گفت افضل شرق و غرب بادی
چون به نزغ افتاد آن دانای دین گفت اگر دانستمی من پیش ازین