نری

معنی کلمه نری در لغت نامه دهخدا

نری. [ ن َ ] ( حامص ) از: «نر» + «ی » ( حاصل مصدر، اسم معنی ). نر بودن. فحلی. فحولت. ( یادداشت مؤلف ). مقابل مادگی. || مردانگی. شجاعت. رجوع به نَرّی شود. || ( اِ ) آلت رجولیت را گویند مطلقاً، خواه از انسان و خواه از حیوان دیگر باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). آلت تناسل. نره. ( از ناظم الاطباء ). || نوع مذکر. ( ناظم الاطباء ). || نر از گوسپندان. قوچ. گوسپند نر. مقابل میش. || پوست میش پیراسته شده. ( ناظم الاطباء ).
نری. [ ن َرْ ری ] ( حامص ) نر بودن. فحلی. فحولت. مقابل مادگی. || مردانگی. شجاعت :
گر سنگ ده آسیا فروافتد
در پیش رخش ز کوکب دُرّی
از پس نجهد دلش به یک ذره
کس را نبود دلی بدین نرّی.منوچهری.

معنی کلمه نری در فرهنگ فارسی

نربودن رجولیت فحلی : که انبازی ایشان اندر جنس بودچنانکه نری ومادگی .۲ - ( اسم ) آلت رجولیت ( انسان وحیوان ) .
نر بودن مردانگی شجاعت

معنی کلمه نری در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَرَی: می بینیم - که ببینیم
معنی نُرِی: نشان می دهیم
معنی حَامٍ: شتر نری که آنرا بر ناقهها میجهانیدند (جزء حیواناتی است که اعراب جاهلیت کشتن و خوردن آن را بر خود حرام کرده بودند)
ریشه کلمه:
رئی (۳۲۸ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه نری

عدم کن ظلمت کفر از ره دین به برق تیغ خونریز شه دین
نریمان یل نام او سام کرد به مهرش روان و دل آرام کرد
اوّل از چشم تو، خونریز نگاهی دیدم می توان یافت ز آغاز وفا، پایان را
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال فوئنلابرادا، باشگاه فوتبال لگانس، باشگاه ورزشی تنریف، و باشگاه فوتبال رایو وایکانو اشاره کرد.
همان سام پور نریمان بدست نریمان گرد از کریمان بدست
بارها عهد بستمی با دل که نریزد گهر،کف با دل
نریزد چرا آسمان سیل خون زمین از چه رو می نگردد نگون
ای هزار آفرین بر آن گهری کآرد از طبع این چنین هنری
سراپا یکی تیغ خونریز شد به آهنگ مرد افکنی تیز شد
جهاندار گرشاسب چون شد کهن نریمان ز کوپال گفتی سخن
اگر خونی نریزد شاه عالم بسا خونا که در عالم بریزند