معنی کلمه نرمادگی در لغت نامه دهخدا نرمادگی. [ ن َ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) نرماده بودن. خنثی بودن. صفت نرماده. رجوع به نرماده شود. || ( اِ مرکب ) چیزهائی که بدان قفل بسته شود و آن را در عرف هند جهر گویند. ( آنندراج ). چفت رزه در. ( ناظم الاطباء ) : هست از اهل هند امّید گشایش سادگی کارشان بستن بود چون قفل از نرمادگی.سعید اشرف ( از آنندراج ).|| کلید قفل. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه نرمادگی در فرهنگستان زبان و ادب {hermaphroditism} [زیست شناسی-ژن شناسی و زیست فنّاوری] وضعیت طبیعی یا مرضی موجودات زنده ای که دارای هر دو اندام تناسلی نر و ماده هستند
معنی کلمه نرمادگی در ویکی واژه وضعیت طبیعی یا مرضی موجودات زندهای که دارای هر دو اندام تناسلی نر و ماده هستند.