نرسس

معنی کلمه نرسس در لغت نامه دهخدا

نرسس. [ ن َ س ِ ] ( اِخ ) ( ... مبروص ) از علمای نصرانی قرن پنجم مسیحی است. پس از آنکه مکتب الرها کاملاً دستخوش عقاید نسطوری شد و به امر زنون امپراطور منحل گردید، برصوما مکتب روحانیون عیسوی را در نصیبین تأسیس کرد و علامه نرسس مبروص به ریاست آن مکتب انتخاب شد. و این مکتب از آن به بعد مرکز نسطوری شد. ( از ایران در زمان ساسانیان ص 321 ).

معنی کلمه نرسس در ویکی واژه

از اسامی رایج پادشاهی ساسانی اما ممکن است پیش از ساسانیان نیز رایج بوده باشد. اصطلاح فوق از دو کلمه نر- سَس شکل گرفته احتمالا لقب یا صفتی است برای برخی افراد که صدای گوشخراش داشتند. انکرالاصوات‌‌.

جملاتی از کاربرد کلمه نرسس

استپانوس هاکوبی نرسیسیان (نرسسیان) (ارمنی: Ստեփանոս Հակոբի Ներսիսյան (Ներսեսյան)؛ ۱۸۰۷ – ۲۳ مارس ۱۸۸۴) نقاش و هنرمند اهل ارمنستان که عمدتاً به خاطر پرتره‌هایش از شخصیت‌های تاریخی ارمنی شناخته شده‌است.
آراتیوس (یونانی: 'Αράτιος؛ مرگ در ۵۵۲) یک فرمانده نظامی ارمنی در سده ششم میلادی و برادر نرسس بود. او در آغاز در ایران ساسانی خدمت می‌کرد اما پس از مدتی به بیزانس فرار کرد. او در جنگ ایبری و جنگ گوت‌ها شرکت کرد و سرانجام در یک کمین نظامی کشته شد.