نرخ گران
معنی کلمه نرخ گران در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه نرخ گران
دوش به خسرو ز لطف، گفت غلام منی مرتبه این خطاب نرخ گران من است
قیمت نرخ گرانان همه برد نامه سحر بیانان بسترد
زان میترسم که هر متاعی را چون نرخ گران شود بتر یابد
بی بوالفرج الافرج اهل لهاوور از نرخ گران علف و آفت آوار
هر قطره ای که از رخ ساقی چکد به جام نرخ گرانِ گوهرِ شهوار بشکند
ای گران زخم سبک حمله به روز معرکه بندهات کیسه سبک دارد همی نرخ گران
درد غم عشق تو رسیده است به صد جان این جنس بدین نرخ گران است و گران نیست
هر آن جوهر که نایابست کانش چو پیدا شد بود نرخ گرانش
چشمت به نیم غمزه صد جان فروشد، آری رخت مقامران را نرخ گران نباشد
ربیع بن خُثَیْم را گفتند نرخ گران شد گفت ما بر خدای عَزَّوَجَلَّ خوارتر از آنیم که ما را گرسنه دارد، گرسنه اولیا را دارد.