نر و ماده

معنی کلمه نر و ماده در لغت نامه دهخدا

نر و ماده. [ ن َ رُ دَ / دِ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نرماده. لولب. ( مهذب الاسماء ).

معنی کلمه نر و ماده در فرهنگ معین

(نَ رُ دِ ) (اِمر. ) ۱ - نرینه و مادینه . ۲ - نوعی دگمه که بخشی ازآن در بخش دیگر فرو می رود.

معنی کلمه نر و ماده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - نرینه ومادینه مذکرومونث . ۲ - دو دگمه جامه که بهم جفت شوند.۳ - هردوچیزی که بخشی ازیکی درسوراخ دیگری فرورود.

جملاتی از کاربرد کلمه نر و ماده

نر و ماده کاوان ابر یکدیگر به کشی کرشمه کن و جلوه گر
فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی‌ (۳۹) و از آن دو همتا آفرید نر و ماده.
لشکری ز ارحام سوی خاکدان تا ز نر و ماده پر گردد جهان
تو و ناهید پدر سوخته چون عود و سلیم نر و ماده بهم افتاده چو در کوی کلاب
پیش از آنکه وجودی باشد، اقیانوس مادر، [تیامات] و آب تازه(؟) [آپسو] در هم می‌آمیزند تا نخستین رده از خدایان نر و ماده را به وجود آورند. اولاد آنها با رفتار ناهنجار خود تیامات و آپسو را ناآرام می‌کنند. گرچه تیامات تحمل می‌کند اما آپسو می‌خواهد فرزندان خود را از میان بردارد. مشاور پدر، به او ضرورت کار را یادآوری می‌کند. اهداف آپسو توسط ائا نقش بر آب می‌شود. ائا، آپسو را می‌کشد و مشاورش را در بند می‌کند. ائا خانه خود را در آپسو برپا می‌کند، قلمرو پر آبِ پدر بسیار کهنِ کشته‌شده، و با زنش در آنجا زندگی می‌کند.
نر و ماده و غول چاره گرند که‌آدمی را ز راه خود ببرند
گاهی برای حیوانات نر و ماده از یک کلمه با پایان‌های مختلف استفاده می‌شود.
و همه بر یکدیگر ترکیب کرد. و در مقدار و شکل و صورت هریکی حکمتی بلکه حکمتهای بسیار. و آنگاه استخوان را ستون تن تو ساخت و هم بر آن بنا کرد. اگر به یک لخت بودی پشت دو تا نتوانستی کرد. و اگر پراکنده بودی پشت راست باز نتوانستی داشت و بر پای نتوانستی ایستاد، پس آن را مهره مهره بیافرید تا دو تا شود، و آنگاه درهم ساخت و پی و رگ بر وی بپیچید و محکم بکرد تا همچنان یک لخت راست بایستد چون حاجت بود. و در سر هر مهره ای چون نر و ماده ای بساخت تا در هم نشیند و با یکدیگر محکم شوند، و از جوانب مهره ها چون جناحها بیرون آورد تا پی های ضعیف که بر وی پیچیده است احکام وی را بر وی تکیه زند.
شکل نر و ماده در آنها متفاوت است و پرندگان جوان شبیه ماده‌ها هستند. در فصل زادآوری برخی از نرها به ماده‌ها شباهت پیدا می‌کنند. دارای رنگ‌پاره مستطیل‌شکل و مشخص هستند.
او هست تازباز و خوهد نر و ماده نی چون گاو و خر شده زپی تاز باربر
که نر و ماده هر یکی ده سیر پخته سازد برنج بهر فقیر
ذره به ذره ای جهان جانب تو نظرکنان گوهر آب و آتشی مونس نر و ماده‌ای
نر و ماده را هر دو بر هم بدوخت دل لشکر از زخم او بر فروخت