معنی کلمه نذیر در لغت نامه دهخدا
دشمنْت را همیشه نذیر است بخت بد
از بخت بد بتر نبود مرد را نذیر.منوچهری. || پیغمبر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رسول. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) :
زی پیل و شیر و اشتر کایشان قوی ترند
ایزد بشیر چون نفرستاد و نه نذیر.ناصرخسرو.ما به عکس آن ز غیر حق خبیر
بی خبر از حق و از چندین نذیر.مولوی.|| ( اِ ) آواز کمان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || پیری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ). شیب. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || ( مص ) بیم کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). انذار. نذر. نذیر هم مصدر غیرقیاسی از باب افعال است. رجوع به انذار و نذر شود.
نذیر. [ ن َ ] ( اِخ ) اسم نبی صلوات اﷲ علیه. ( مهذب الاسماء ) ( از منتهی الارب ). یکی از اسامی پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم. ( غیاث اللغات ). یکی از اسمای مبارکه حضرت رسول ( ص ). ( از آنندراج ). یکی از القاب پیغمبر اسلام است که مردم را از عذاب خدا می ترسانید. ( فرهنگ نظام ) :
مگرت وقت رفتن است چنانک
پیش از این گفت آن بشیر نذیر.ناصرخسرو.نام پیغمبر بشیر است و نذیر اندر نبی
تو نئی پیغمبر ولیکن بشیری و نذیر.سوزنی.فرستاد لشکر بشیر نذیر
گرفتند جمعی از ایشان اسیر.سعدی.
نذیر. [ ن َ ] ( اِخ ) از جمله نام های قرآن چنانکه حق تعالی فرماید: بشیراً و نذیراً. ( از نفایس الفنون ).
نذیر. [ ن َ ] ( اِخ ) محمد طبیب ، متخلص به نذیر. از پارسی گویان خیرآباد هندوستان است. او راست :