نخیز

معنی کلمه نخیز در لغت نامه دهخدا

نخیز. [ ن َ ] ( ص ) مردم فرومایه و کمینه. ( برهان قاطع ). پست. دون. ناکس. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) کمین. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نخیزگاه شود. || تخمدان و قلمه زار. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) درشت. گنده. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه نخیز در فرهنگ معین

(نَ ) (ص . ) ۱ - فرومایه . ۲ - نادان .
( ~ . ) (اِ. ) ۱ - کمین . ۲ - زمینی که در آن نهال بکارند تا بعد جابه جا کنند.

معنی کلمه نخیز در فرهنگ عمید

۱. کمینگاه، نخیزگاه.
۲. تخمدان.
۳. جایی که در آن نهال کاشته باشند که بعد جابه جا کنند.
ناکس، خسیس و فرومایه، پست.

معنی کلمه نخیز در ویکی واژه

فرومایه.
نادان.
کمین.
زمینی که در آن نهال بکارند تا بعد جابه جا کنند.

جملاتی از کاربرد کلمه نخیز

خاقانیا به بغداد اهل وفا چه جوئی کز شهر قلب کاران این کیمیا نخیزد
ز لعلش بوسه را پاسخ نخیزد که لعل ار وا گشاید دُر بریزد
صنما چنان فتادم که به حشر هم نخیزم چو چنان قدح گرفتی سر مشک را گشادی
تیر مژگانت چو من صد صید افگندست لیک صادقی چو من نخیزد گر هزارت اوفتد
پهلو بدم تیغ نه ار بر سر کاری مرد هنر از بستر سنجاب نخیزد
گفتم که برنخیزم گفتا که برستیزم هم بر سرت بریزم گر مستی و خرابی
نخیزد چه سان گرد از آن انقلاب که شد خانه زندگانی خراب
بی اذن وی نریزد یک برگ از درخت بی حکم وی نخیزد گوهر ز قعریم
کسی را که پیری در آرد ز پای چو دستش نگیری نخیزد ز جای
در کان نبود چون تن زیبای تو سیمی وز سنگ نخیزد چو دل سخت تو رویی